جامعهی نیومدیا برگزار میکند
جام حذفی
گپ و گفت دور یک میز پینگپُنگ
پروژههای نیومدیا همزمان با هفتهی هنر تهران، قصد دارد سلسله گفتگوهایی را در قالبی تازه برگزار کند: دیداری سر یک میز پینگ پنگ و به بهانهی جامی حذفی بین هنرمندان.
این دیدارها بین هنرمندانی که با یک گالری قرارداد دارند یا توسط آن نمایندگی میشوند و هنرمندانی که به طور مستقل فعالیت میکنند، با دعوت یا فراخوان و به قید قرعه برپا میشود. گفتگو بین طرفین در حال بازی پینگ-پونگ شکل میگیرد که خود یادآور گفتگویی رفت و برگشتی هم است، از هنرمندان خواسته خواهد شد پس از معرفی، در خلال بازی پیرامون تجربه و حال هوای کاری خود با یکدیگر و تماشاگران صحبت کنند، در پایان جامی نمادین به برندهی این جام حذفی اهدا خواهد شد، هر چند، بُرد اصلی و هدف ضمنی با آغاز مکالمات و آشنایی های تازه و ارتباطات نو تحقق خواهد یافت.
گزارش دیدارهای جام حذفی
بهار احمدیفرد
گزارش روز اول مرحله مقدماتی، جمعه چهاردهم دی
بازی اول: امین معظمی/افسون مشیری بازی اول با تأخیر دهدقیقهای، در ساعت پنج و ده دقیقه بین امین معظمی و افسون مشیری شروع شد. امین معظمی یکی از نقاشیهایش از پروژه بلوار کشاورز خود را درزمان مسابقه به یکی از دیوارهای ساختمان نیومدیا نصب کرد و در حین بازی هم درباره این پروژه و بازخوردهایش با مردم هنگام کار در بلوار کشاورز صحبت کرد. او همچنین دفتر حسابوکتاب مالی حرفهای خود را برای ارائه در هنگام بازی با خود آورده بود. در این بازی، افسون مشیری بیشتر در نقش پرسشگر ظاهر شد و امین معظمی هم صحبتهای خود را تا حدی از پیش آماده کرده بود. گفتگو با تعریف هنرمند مستقل از سوی امین معظمی شروع شد. او اعتقاد داشت که هنرمند مستقل کسی است که بتواند مستقل از نهادهای قدرت و حامیان مالی از مدیران گالری گرفته تا خانواده، درباره روابط کاری و آینده مسیر حرفهای خود تصمیمگیری کند. امین معظمی عقیده دارد که هنرمند باید از سازوکار پول شناخت داشته باشد و در غیر این صورت در مسیر کاری خود شکست خواهد خورد، در نقاشی بلوار کشاورز هم که همراه خود آورده بود نیز بانک اقتصاد نوین حضور داشت و تعریف کرد که حضور بانکهای در نقاشیهای بلوار کشاورز طبیعتاً اجتنابناپذیر است. افسون مشیری هم در میان صحبتها از راننده آژانسی صحبت کرد که در فاصله میان دریافت مسافر به نقاشی کردن میپرداخته است. امین معظمی خود را بهعنوان هنرمند مستقل تعریف کرد و ادامه گفت هنرمند مستقل باید کسبوکارش را مدیریت کند و بازارش را پیدا کند و بهعنوان نقاش، نقاشیهای ارزشمند درست کند و بهعنوان حسابدار باید حسابکتاب کارش را داشته باشد و سیستمی هم برای تحویل کار داشته باشد. یعنی همه کارهایی را که یک واسطه باید انجام دهد را خودش باید انجام دهد و به همین دلیل کارش به پنج قسمت تقسیم میشود، سپس به تعریف پنج کارمندی پرداخت که درواقع هر پنج نفر خودش بودند: مدیر: برای مدیریت برنامهها و تصمیمگیریها درباره مسیر هنری نقاش بازاریاب یا ایجنت حسابدار پیک حملونقل این بازی در دو ست پیاپی با برتری افسون مشیری به پایان رسید. امین معظمی حذف شد و افسون مشیری به مرحله بعد راه پیدا کرد.
بازی دوم: سهیل سهیلی/ ژینا پزشکی بازی دوم بین سهیل سهیلی و ژینا پزشکی بود. سهیل سهیلی خود را هنرمند مستقل صدا و کارهای مرتبط با موسیقی و ژینا پزشکی خود را مربی پیلاتس معرفی کرد. سهیل سهیلی اعتقاد داشت که میتوان تعاریف مختلف از هنرمندان مستقل یا غیرمستقل را با هم ترکیب کرد یا اینکه گفت چنین تعاریفی اساساً معنا ندارند. چون برای مثال درحالیکه اکثریت ممکن است رابطه پولی را مدنظر بگیرند، اما خب روابط قدرت هم نباید فراموش کرد هرچند که در ایران کمرنگ است. سپس ژینا پزشکی از فعالیتهای یک هنرمند صدا پرسید. سهیل سهیلی گفت که سازهای زهی میزند، اما کلاً باید بتواند راه بهرهگیری مناسب از هر صدایی را متناسب با نوع کار بلد باشد. ژینا پزشکی از سهیل سهیلی پرسید ترجیحش آن است که هنرمند مستقلتری بشود یا اینکه بیشتر پیشرفت کند. سهیل سهیلی در پاسخ گفت که درواقع جالب است که هم مستقل هست و هم نیست. مثلاً ازلحاظ پولی مستقل نیست. سپس ژینا پزشکی پرسید آیا دوست دارد با نهادهای دولتی کار کند. سهیل سهیلی پاسخ داد کار کردن با نهادهای دولتی مثل دانشگاه، این حس را به آدم میدهد که مشغول فعالیت با یک فرد معتبر با اهداف علمی است. این باز در سه ست انجام شد، ست اول را ژینا پزشکی برد اما دو ست بعدی را سهیل سهیلی پیروز شد و به مرحله بعد رسید.
بازی سوم: میم هنر معاصر/امید فتاحی بازی سوم بین ادمین (ها) ی میم هنر معاصر و امید فتاحی برگزار شد. علیرضا محمدی بهعنوان جایگزین میم هنر معاصر از طرف ایشان حضور پیدا کرد و ادمین از طریق اسکایپ در بازی حضور داشت و قرار بر این بود بهصورت آنلاین به سؤالات پاسخ دهد. هرچند امید فتاحی گفت که تا وقتیکه میم هنر معاصر خود را معرفی نکند او سؤالی از او نخواهد داشت. اما تماشاچیان از علت درست کردن میمها سؤال پرسیدند که جواب روشنی دریافت نشد و فقط گفته شد که جمعی دوستانه تصمیم رفتند این میمها را درست کنند. میم هنر معاصر هم سؤالی از امید فتاحی نپرسید. در ضمن، میم هنر معاصر گفته بود که علیرضا محمدی باید با راکتی بازی کند که امین اکبری ساخته بود. امید فتاحی با بازی قدرتمندانه خود در دو ست پیاپی نماینده میم هنر معاصر را شکست داد و به مرحله بعد راه پیدا کرد.
تمرین و گفتگو تا ساعت شش قرار شد که تماشاچیان و شرکتکنندگان به بازی آزاد بپردازند. محمد خضری که داوری مسابقات را نیز به عهده داشت نیز در این بخش تمرین کرد. او مدیریت هنری گالری راه یادگاران را در کرمان به عهده داشته و عنوان نماینده کرمان در جام حذفی حضور دارد. این گالری در آذرماه گذشته میزبان برنامه غبار درحرکت جامعه نیومدیا هم بوده است.
بازی چهارم: بهزاد هاتفی/هدیه احمدی بازی چهارم بین هدیه احمدی و بهزاد هاتفی برگزار شد. هدیه احمدی گفت که در دانشگاه عکاسی خوانده و اکنون در کار کتاب است. این بازی گفتگوی چندانی نداشت و بینندگان لایو اینستاگرام جامعه نیومدیا هم به این موضوع اعتراض کردند. اما بازیکنان، بهخصوص بهزاد هاتفی ترجیح داد روی بازی تمرکز کند. و به حالتی جدی و شوخی از هدیه احمدی پرسید که چرا عکس میگیری؟ که هدیه احمدی در پاسخ گفت «دانشگاه عکاسی خوندم». بازی با سرعت و سؤالات پراکنده که به گفتگوی خاصی نینجامید ادامه یافت و درنهایت این بازی در دو ست پیاپی به سود بهزاد هاتفی به پایان رسید.
بازی پنجم: بهار اربابی/امین شجاعی آخرین بازی روز نخست مسابقات بین هار اربابی و امین شجاعی برگزار شد. امین شجاعی با این سؤال گفتگو را شروع کرد که بهار اربابی روی چه موضوعات/کانسپتهایی کار میکند. بهار اربابی در پاسخ گفت که مسیر کاری او در سالهای اخیر به طریقی رقم خورده که میتوان مسئله جنسیت را موضوع اصلی آثارش دانست. امین شجاعی که پیش از بازی نام بهار اربابی را گوگل کرده بود گفت که او قبلاً روی مسئله زیست-قدرت هم کار کرده است و از او خواست تا دراینباره توضیح مختصری بدهد. بهار اربابی گفت که در دوران دانشجویی در رشته پژوهش هنر، به دلیل حجم بالای کارهای نظری، بیشتر درگیر پژوهش نظری بوده و نمایشگاه کوچکی در گالری آبی کیوریت کرده بوده است (“زیست – قدرت”، نمایشگاه گروهی نقاشی و مجسمه، گالری آبی، تهران، ایران) یکی از تماشاچیان بازی در میان گفتگو از بهار اربابی پرسید که آیا نام زیست-قدرت درباره رفتارشناسی نهد قدرت در زیست اجتماعی/عمومی افراد است؟ بهار اربابی پاسخ داد که این اصطلاح را از فوکو گرفته است که قاعدتاً به هژمونی اجتماع ربط دارد. بهار اربابی قصد داشته است در فضاهای مختلف در سالهای مختلف، به مسئله زیست، جنسیت و قدرت بپردازد ولی متأسفانه فقط یک دوره انجامشده است. ازقضا، موضوع مشترک میان آثار این نمایشگاه گروهی، فضای ورزشی بوده است. در ادامه نیز این دو درباره تأثیر فضای معماری به زیست افراد با ارجاعات تاریخی به تاریخ معماری و حکومت ایرانیان صحبت کردند. این بازی در دو ست پیاپی به سود امین شجاعی به پایان رسید.
گزارش روز دوم مرحله مقدماتی، شنبه پانزدهم دی
بازی اول: امیرعلی قاسمی/ محمد خضری مقدم
بازی اول، ساعت چهار بعدازظهر، بین امیرعلی قاسمی و محمد خضری مقدم شروع شد. در همان ابتدا، داور از محمد خضری (مدیر هنری گالری راه یادگاران کرمان) علت عدم شرکت ایشان را در تیر آرت پرسید. محمد خضری گفت آنها را به بازی دعوت نکرده بودند. اما امیرعلی قاسمی پاسخ داد که دلیل این امر آن است که تیر آرت اتفاق تازه ایست که فعلاً به تهران محدود شده است و فعلاً سابقه چندانی ندارد. محمد خضری پاسخ داد که دستکم میتوانستند عدهی کمی از شهرستانها را به این بازی راه بدهند. امیرعلی قاسمی گفت گمان میکند دلیل دیگر این محدود بودن این است که تیر آرت برای پایین آوردن حجم کارهای اجرایی فراخوان باز برای کیوریتورها ارائه نداده است و با توجه به فهرستی که دیده است میتواند بگوید تحقیق جامعی در باب شناسایی و تماس با کیوریتورهایی در ایران و خارج از کشور صورت نگرفته است. در ضمن، تعداد کمی از آثار هم در فضای عمومی به نمایش درآمده است. و بسیاری هم عموماً با آرتیستهایی کار کردند که نمایش آثارشان چالش و ریسک کمتری داشته باشد: مانند آثار هنرمندان درگذشته و پیشکسوت یا هنرمندان شناخته شده. در اتفاقات اینچنینی رفتن زیر یک پرچم و استاندارسازی متعاقب آن نکته منفی است و به همین دلیل، معمولاً چنین اتفاقاتی را در جاهای دیگر دنیا بهجای تعدادی گالری (یا شرکتی متشکل از کنسرسیومی از آنها)، یک نهاد بزرگتر برگزار میکند مثلاً شهر یا بهصورت خودجوش فعالیتهایی توسط فضاهای مستقل در سطح شهر اجرا میشود. یکی از حضار درباره نمایش هنر در فضای عمومی پرسید و خود اعتقاد داشت که نکته مهم در کار در فضای عمومی نوع ارتباط گرفتن و بهره بردن از آن فضای بخصوص است. امیرعلی قاسمی هم در تأیید گفت که اول باید چرایی انتخاب یک مکان خاص را برای نمایش یک اثر مشخص معین کرد. اما در فعالیتهای هفتهی هنر این حرکت بیشتر شبیه به حرکت نمایشی است که نشان دهند (شاید به مخاطبان ویژه و تعداد معدودی خارجی) تعداد زیادی کیوریتور در این شهر مشغول به کارند و در همین راستا به یک سری افراد پروبال داده شود و دیده شوند، اما از آنسو حمایت چندانی جزء گرفتن مجوز نمایش از ارشاد در این دوره مشاهده نمیشود. گالریهای دیگر برای شرکت در این برنامه هزینهای پرداخت کردند. اما جامعهی نیومدیا فقط برنامه خودش را به آنها ارائه کرده است. درحالیکه اتفاقات اینچنینی مثل این فراخوانها در این شرایط شکننده یا باید خرجی اضافی برای گالریهای کوچک و فضاهای مستقل به همراه نداشته باشند یا حتی حالتی حمایتی داشته باشد.
یکی از تماشاچیان از محمد خضری درباره رشته دانشگاهیاش پرسید. او پاسخ داد در تهران گرافیک و فلسفه هنر خوانده و در گالری راه یادگاران کرمان کار میکند و عکس هم میگیرد. دغدغه اصلیاش شهر است. طبعاً حساسیتهایی نسبت به فضای شهری کرمان دارد. آخرین پروژهاش را هم اینگونه شرح داد «باوجودآنکه کرمان مجسمهسازهای خوبی دارد، مجسمههای شهری کرمان کیفیت پایینی دارند. پس او در پروژه عکاسی/ویدئو خود مجسمههای شهری کرمان را بستهبندی کرده است. اما نه از آن نظر که کسانی امثال کریستو اشیاء را در پروژههای خود بستهبندی کردهاند. ما عموماً برای جابهجایی اشیاء یا پنهان کردن، آنها را بستهبندی میکنیم.» او از این کار ویدئو هم تهیه کرده است. بازخوردهای جالبی هم از طرف مردم دریافت کرده است. عموماً مردم اعتقاد داشتند که این مجسمهها در حالت بستهبندیشده، نمای زیباتری دارند.
یک نفر هم درباره فعالیتهای گالری راه یادگاران پرسیدند. محمد خضری پاسخ داد از خوششانسی ایشان است که گالری به بنیاد صنعتی وابسته است. همچنین موزه هنرهای معاصر کرمان هم دومین موزه هنرم معاصر ایران بعد از تهران است. این موزه کارهایی از رودن، وازارلی، هنری مور، کاندینسکی، مجموعه وسایل آتلیه شخصی سهراب سپهری … به دلیل این وابستگی به بنیاد صنعتی، گالری راه یادگاران میتوان فعالیتهای آزادانهتری داشته باشد و برای همین میتوانند کارهای خوب نمایش دهند. آنها بیشتر به هنرهای جدید، ویدئو و… میپردازند.
امیرعلی قاسمی در خاتمه گفتگو پرسید «چرا بهجای انتظار و درنتیجه وابستگی به حمایت گالریهای موفق در تهران، خود فضاهای هنری کرمان خود فعالیتی را در سطح شهر انجام نمیدهند؟ مثلاً در آلمان، در استان براندنبورگ، فعالینی در واکنش به اقبال احزاب دست راستی و فاشیستی در این ایالت، با تأکید بر حمایت کار و زیستفرهنگی برای مقامت در برابر این جریان، به متصل کردن نقاط مختلف این محدوده و پوشش اتفاقات و مکان خودگردان متفاوت فرهنگی پرداختند، یک قلعه اربابی قدیمی که به اقامت فرهنگی درزمینهی رقص معاصر و اجرا بدل شده بود، رویدادهایی اجرا در فضای عمومی، کنسرت موسیقی، معرفی یک سالن سینمای مستقل و یک گالری محلی، موزهی آلمان شرقی که توسط کشاورزان و دامداران محلی تأسیس شده بود و حتی قصری در مرز لهستان و آلمان، که به انجمن دوستی آلمان و لهستان بدل شده بود و … . دو اتوبوس دربست کرایه شده بوده و مخاطبین را که برای این تور ثبتنام را در سطح منطقهی بزرگی میچرخانده است، هر اتوبوس میزبان خود را داشته که از مجریان و بازیگران محلی بودهاند و با هم در مسیر هم آوازهای قدیمی آشنا را میخوانند. بقیه هم میتوانستند با اتومبیل شخصی خود به دنبال اتوبوسها بیایند. این بازی در دو ست به نفع محمد خضری مقدم به پایان رسید و امیرعلی قاسمی به علت پُرگویی از مسابقات حذف شد.
بازی دوم: مینا بزرگمهر/ نگار عرفانی
بازی دوم بین مینا بزرگمهر و نگار عرفانی بود. یک ست این بازی با پیشنهاد مینا بزرگمهر با یک توپ فرضی (نامرئی) بازی شد. مینا بزرگمهر از نگار عرفانی درخواست کرد تا خود را معرفی کند. نگار عرفانی خود را دانشجوی نقاشی معرفی کرد. در مقابل، نگار عرفانی درباره فیلم «جنبل» از مینا بزرگمهر پرسید، گویا تصویری از این فیلم را در صفحه اینستاگرام مینا بزرگمهر دیده بود. مینا بزرگمهر پاسخ داد «جنبل تقریباً یک مستند داستانی است. این فیلم در جنوب ایران در جزیره هرمز در طی هفت یا هشت سال به شکل ناپیوسته با هزینه شخصی فیلمبرداری و تولید شده است. در ابتدا خودشان هم نمیدانستند چطور میتوان نتیجه کار را به یک فیلم تبدیل کرد اما کمکم کار را پیش بردهاند. فیلم درباره افسانههای جنوبی است که اصلترینشان، داستان عشق آدمیزاد و پریزاد است. داستان حول هنرمند جنوبی، به اسم موسی میگردد. او جهلهنواز است. جهله در اصل کوزه ایست برای نگهداری آب به کار میرود. اما وقتی آب داخلش نیست از آن بهعنوان ساز استفاده میشود، موسی افسون صدای آبی میشود که فکر میکند صدای دختری است که از دریا میآید. میتوان گفت این مستند داستانی، تا حدی تحت تأثیر فضای هزار و یک شبی است اما ساختارش مستند داستانی است. شخصیتهای واقعی هستند و مردم جزیره هرمز در این فیلم درباره افسانهها صحبت میکنند.» سپس، نگار عرفانی پروژه خودش را شرح داد. او گفت به خودش رنگ میزده است، بعد بوم یا پارچه یا سطوح دیگر را… را بغل، پاره یا سوراخ میکرده است. درنتیجه این کار طرحی روی پارچه میافتاده و میتوان گفت در آخر هم هردو طرف بوم اثر نقاشی بوده، هم بدنش خودش به اثر نقاشی تبدیل میشده است. او هدفش از این کار را یکی شدن مواد و مصالح کار، با بدن هنرمند و اثر نقاشی ذکر کرد. این بازی در سه ست انجام شد و درنهایت نگار عرفانی پیروز شد و به مرحله بعد راه پیدا کرد.
بازی سوم: شهریار احمدی/ علیرضا محمدی
بازی سوم بین شهریار احمدی و علیرضا محمدی اتفاق افتاد. علیرضا محمدی خود را فردی معرفی کرد که به کار در فضای عمومی و فعالیتهای مشارکتی علاقهمند است، او در ادامه بازی تقریباً ساکت بود. تماشاچیان از شهریار احمدی درباره فعالیتهای اخیرش پرسیدند. او پاسخ داد که طی پنج شش سال گذشته حضور کمرنگی داشته و زندگی در کرج هم باعث شده آنقدر در فضای هنری تهران نباشد. اما اکنون متمرکز بر چاپ کتاب دوره آثارش است. امیرعلی قاسمی از شهریار احمدی پرسید آیا با گالری خاصی کار میکند؟ شهریار احمدی پاسخ داد که تا پیشازاین با گالری اعتماد کار میکرده است، اما الآن ترجیح میدهد مستقل باشد اما مستقل بودن را چندان به بقیه پیشنهاد نمیکند. شهریار احمدی همچنین دید تلخی نسبت به آموزش هنر در دانشگاههای ایران داشت. او اعتقاد دارد که در ایران هنر را از بنیان غلط آموزش میدهند. نمونهی این آموزههای غلط را هم جمله رایج «خودت باش، یا اینکه ابتدا باید آکادمیک هنر را بیاموزی، بعد این آموزشها را فراموش کنی تا بتوانی خودت باشی» عنوان کرد که به نظرش ایده مطلقاً اشتباهی است.
بازی چهارم: عرفان جمشیدی/ بهمن ایروانی
بهمن ایروانی که از ابتدای بازیهای روز شنبه گهگاه ساز هم میزد در طی مسابقه برای تشریح آغاز کار هنری خود گفت با طراحی، کار هنری خود را شروع کرده است. اما بعدتر چیزهای مختلف را امتحان کرده است. در اصل یک سری و مواد و ابزار بهش رسیده بوده که همه آنها را امتحان کرده است و آن موقع بیشتر هم قصدش این بوده که به نحوی مواد و ابزارها را تمام کند. الآن هم سعی دارد نمایشگاه دومش را برگزار کند. پیشتر، با طراحان آزاد، محسن و.. کار کرده است و قصد ندارد با گالری واحدی کار کند و ترجیح میدهد که در هر پروژه با گالری مناسب آن پروژه همکاری کند. این مسابقه در دوست، با پیروزی بهمن ایروانی به پایان رسید.
بازی پنجم: رامتین زارع/فرهنگ اسکندری
رامتین زارع فعالیت خود را معطوف به شعر و داستان کوتاه و مجسمه معرفی کرد. او سیوهفتساله و متولد کرج است و آنجا زندگی میکند. فرهنگ اسکندری هم گفت متولد ده تیر سال شصتونه است و اصالتاً ترک ارومیه است. اما پانزده سال تبریز زندگی کرده و اکنون دو سه سالی میشود که ساکن تهران است. فرهنگ اسکندری در ابتدای فعالیت هنری خود گرافیک کار کرده است. اما اخیراً شعر و داستان نوشته و با احمد پوری هم کار کرده است اما تابهحال کار مشترکی با هم منتشر نکردهاند. رامتین زارع گفت که مجسمههایش را بهصورت خصوصی و به افراد محدودی نشان داده است. گاهی گوشهای میمانند و خاک میخورند و میشکنند، گاهی هم دوستانش مجسمهها را میبینند. تابهحال در گالری مجسمههایش نشان نداده است اما دوست دارد کارهایش را در گالری نمایش دهد تا دیده شوند. فرهنگ اسکندری درباره گالری محبوب یا هنرمند محبوب رامتین زارع پرسید. اما رامتین زارع نام خاصی را ذکر نکرد. این بازی با پیروزی رامتین زارع به پایان رسید.
گزارش روز سوم مرحله مقدماتی، یکشنبه شانزدهم دی
بازی اول: طناز دانشمند / ندا زارع
بازی اولِ روز آخر مرحله مقدماتی جام حذفی پینگپنگ، ساعت چهار بعدازظهر، در روز یکشنبه، بین طناز دانشمند و ندا زارع شروع شد. امیرعلی قاسمی از دو بازیکن خواست تا خودشان را معرفی کنند. ندا زارع گفت که در دانشگاه نقاشی خوانده است و اکنون دانشجوی ارشد عکاسی است و روی پایاننامهاش کار میکند. پروژهاش در متروی تهران – کرج اتفاق میافتد و دربارهی دیده شدن و دیدن در فضاهایی است که در آنها اجازه عکاسی وجود ندارد (مانند متروی تهران – کرج)، این پروژه از ابتدا مربوط به حاشیهی تهران بوده است، قطار شهری تهران – کرج هم در حاشیه تهران است و مسافران و دستفروشان این قطار هم اغلب حاشیهنشین هستند. ست اول با نتیجه یازده بر صفر به سود ندا زارع به پایان رسید!
امیرعلی قاسمی از طناز دانشمند درباره پایاننامهاش پرسید. او گفت که معماری خوانده و میخواند اما سالهای زیادی است که بهصورت غیر آکادمیک نقاشی میکند. هنر همیشه بک آپ پلن (نقشهی جایگزین) جدی برای فعالیت معماریاش بوده وبههمین مصرانه روی کار هنری تمرکز داشته است. از فصل بهار، بهطور جدیتری روی فعالیت هنریاش زمان میگذارد، زیرا کار معماری از همیشه سختتر شده است. ندا زارع از موضوع پایاننامهی طناز دانشمند پرسید. او پاسخ داد پایاننامهاش طرح یک اسکلهی تفریحی ورزشی در بندرعباس است، اما امید چندانی به جدی گرفته شدن طرحش ندارد. امیرعلی قاسمی از بازیکنان پرسید که آیا پیشتر با گالریها کارکردهاند. ندا زارع گفت در حال حاضر قراردادی با جایی ندارد اما آخرین همکاریاش با گالری امکان بوده است. غیر از گالریها هم با فضاهای کالکتیو (جمعی) همکاریهایی داشته است. بازی در ست دوم هم با اختلاف به سود ندا زارع به پایان رسید. اما صحبت این دو ادامه پیدا کرد. ندا زارع سؤالاتی درباره حقوق هنرمند داشت. طناز دانشمند گفت که قرارداد تعیینکننده اکثر مسائل است و باید هنگام قرارداد بستن، علاوه بر خود قرارداد به جزئیات اساسنامهی مجزای هر گالری/نهاد هم توجه ویژه کرد، زیرا اساسنامه گالریهای مختلف، دارای مفاد یکسان نیست.
ندا زارع پرسید آیا در اساسنامهی انجمن نقاشان، قوانین روابط گالریدار و هنرمند مشخص شده است؟ امیرعلی قاسمی پاسخ داد که در انجمن نقاشان نه، ولی در تعرفهی انجمن گرافیک مثلاً نمونهی قرارداد پیشنهادی موجود است. طناز دانشمند گفت در معماری هم قوانین و اساسنامههای مشخص وجود دارد.
امیرعلی قاسمی در ادامه گفت گالریها به دو طریق با هنرمندان کار میکنند، یک دسته که کارشان را نمایش میدهند و دیگری هنرمندهایی که ایجنت یا نمایندهشان هستند و قراردادها هم به همین نسبت متفاوت است؛ طبیعتاً وقتی گالری نماینده شماست آن گالری باید از اهم فعالیتهای شما باخبر باشد و مسئول فروش آثار شما نیز است و قرار نیست دور زده شود. بعد از بازی اول، آزاده بهکیش و مریم فرهنگ به گفتگوی آزاد و گرم کردن مشغول شدند. آزاده بهکیش از مریم فرهنگ درباره استقلال پرسید. مریم فرهنگ گفت به نظرش هنرمند مستقل کسی است که باوجود کار کردن با گالریها، تجربهگرایی، ریسک و چالش در کارهایشان دیده میشود. مریم فرهنگ گفت هنرمندانی را میشناسد که خودشان شخصاً فروش آثار و جذب مخاطب را انجام میدهند و از بیرون مستقل به نظر میآیند اما به نظر او مستقل نیستند، زیرا عملاً در کار خود مستقل نیستند و فقط میدانند چگونه مخاطبشان را حفظ کنند و آثارشان را بفروشند و کارهایشان بعضاً حتی دکوراتیو میشود. آزاده بهکیش نظر مریم فرهنگ را درباره هنرمندانی پرسید که با منابع دولتی کار میکند. مریم فرهنگ پاسخ داد که در کار هنرمندان دولتی معمولاً چالش و ریسک و تجربهگرایی ندیده است. در کل مستقل بودن را در نحوهی فروش آثار نمیداند. امیرعلی قاسمی اضافه کرد تنها هنرمندان معروف میتوانند در عین همکاری با گالری مستقل بمانند، زیرا در آن صورت گالری نمیتواند چیزی را به آنها دیکته کند. گالریها معمولاً توان آن را دارند که به هنرمندان جوان یا در حاشیه چیزهایی را دیکته کنند.
بازی دوم: آزاده بهکیش/ مهدی شیری
بازی دوم بین مهدی شیری و آزاده بهکیش برگزار شد. آزاده بهکیش دربارهی پروژهی قدم زدن با انیمیشن از مهدی شیری پرسید. مهدی شیری پاسخ داد که انجام این کار توسط تیم انیمیشن تجربه و به پیشنهاد جامعهی نیومدیا بوده است. در این برنامه، در حوالی کریمخان و انقلاب و در مکانهای عمومی مثل (گلفروشی، لوازم پرینتر، نشر، فتوکپی، کتابفروشی، آتلیه گرافیک، فرشفروشی و …) آثار هنرمندان انیمیشن پخش میشده است و آدرس مکانها از طریق نقشهی اینترنتی و چاپی در اختیار مخاطبین قرار گرفته است. آزاده بهکیش دربارهی این نوع از ارتباطهای عمومی پرسید. مهدی شیری پاسخ داد که مغازهداران اول برنامه را جدی نگرفته بودند و قبول کرده بودند. اما در روز اجرای برنامه، بعضی حاضر به پخش انیمیشنها نبودهاند و با اکراه آنها برای بینندهها روشن میکردند. اما در کل پروژه را بسیار موفقیتآمیز به جهت تجربهی که با خود آورد، ارزیابی میکند.
در ست دوم، مهدی شیری درباره سن و فعالیتهای آزاده بهکیش پرسید. آزاده بهکیش گفت سیوهشتساله است. عکاس است. ابتدا، در ژانر طبیعت بیجان عکاسی کرده است. اما کمکم به این نتیجه رسیده است که در موقعیت حاضر ما، کار درست، پرداختن به مستند نگاری یا مثلاً تمرکز بر یک دوره زمانی است.
مهدی شیری از آزاده بهکیش پرسید آیا علاقهای به ساخت فیلم مستند دارد؟ آزاده بهکیش گفت که دوست دارد، ولی کار سختی است، اعتمادبهنفس بیشتر میخواهد و شاید در آینده به این بپردازد و به نظرش فیلمهای مستند جذاب هستند. امیرعلی قاسمی از پروژههای شهریِ آزاده بهکیش پرسید. آزاده بهکیش پاسخ داد که پروژهای درباره ساختمانهای رها شدهی داخل شهر داشته است، بر اساس آن پروژه، به این نتیجه رسیده است که زمانی پروژه بامعناتر میشود که بحث این مسئله را بتوان به داخل شهر کشید. درنتیجه، عکسهایش را به داخل و بیرون خانهای برده است که سر خیابان وزرا قرار داشته و مشغول تخریبش بودهاند و آزاده بهکیش پیشتر ازآنجا عکاسی کرده بوده است. این بازی در دوست به نفع مهدی شیری تمام شد و آزاده بهکیش بهرغم شایستگیهایش از مسابقات حذف شد!
بازی سوم: مرتضی دره باغی/ مریم فرهنگ
بازی سوم بین مریم فرهنگ و مرتضی دره باغی بود. مرتضی دره باغی شروع به صحبت درباره دوسالانههای موزه هنر معاصر کرد. او گفت دوسالانهی هنر مفهومی سال هشتاد، باعث شده است که او دست به کارهای متفاوتتری از نقاشی بزند و او در همین دوره شروع به کار با حجم، اینستالیشن و ویدیو کرده است. برگزاری نمایشگاههای کانسپچوال آرت و دوسالانههای بعد از آنها، مرتضی درهباغی را با فضای چیدمانی بیشتر آشنا کرده است. اما وقتی آقای سمیع آذر از موزه رفت، روال قبلی دوسالانهها منحرف شد و همه ماجراها باز به نمایشگاههای گالریها محدود شد. بهمرور، دیگر آثار آوانگارد هنری به شکل حرفهای کمرنگ شد و این تا حدی به دلیل ورود صنعت هنر و اولویت فروش آثار هنری است و همچنان هم تمرکز بر فروش است. مرتضی درهباغی جای دوسالانهها را خالی میداند و اعتقاد دارد اگر آن روند ادامه پیدا میکرد، میتوانستیم مثل بقیه جاهای دنیا دوسالانهی هنر داشته باشیم.
مرتضی درهباغی در ادامه گفت به دلیل اولویت پیدا کردن فروش آثار، متأسفانه در سالهای اخیر همه حواسشان به اتفاقات بیرون است، در صورتی است که هنر چیز شخصی و درونی است. ما باید نخست به درون خودمان رجوع کنیم و بعد بازتاب بیرونی دهیم. امیرعلی قاسمی در بین گفتگوی مرتضی دره باغی و مریم فرهنگ گفت که سیاستهایی وجود دارد تا از برگزاری دوسالانههای کلی جلوگیری شود. یک آنکه کنترل دوسالانههای شاخهشاخه آسانتر است و بیشازحد مهم شدن رخداد جلوگیری میشود. دو آنکه داخل انجمنهای مجزا هم در برابر ادغام مقاومتهایی وجود دارد. مرتضی درهباغی پاسخ داد که اما دوسالانههای جداگانه به چند دههی پیش تعلق دارند و باید برگزاری دوسالانهها را از سیطرهی نهاد دولتی خارج کرد. اما انجمنها هم نتوانستهاند در چند دههی گذشته، با همدیگر کنار بیایند تا دوسالانهی جامعی پا بگیرد. این بازی در دو ست به نفع مرتضی درهباغی پایان یافت.
بازی چهارم: کوشا موسوی/ سوده کریمی
کوشا موسوی از سوده کریمی خواست تا خود را معرفی کند. سوده کریمی گفت به ویژوال آرت (هنرهای تجسمی) مشغول است. پیشتر نقاشی و تصویرگری میکرده است، اما کمکم به تجربه مدیومهای مختلف علاقهمند شده است. رشته دانشگاهش ربطی به هنر نداشته است و بهاجبار خانواده در رشته ریاضی تحصیلکرده است. لیسانسش، مدیریت فرهنگی از دانشگاه سوره بوده است. خوششانس بوده است که در آنجا با فضای هنری آشنا شده است. بعد از فارغالتحصیلی، با آتلیه لوتوس و کیوان عسگری کارش را شروع کرده است. اکنون مربی هنر کودکان است. مدرک فوقلیسانسی هم در رشته پژوهش هنر گرفته است.
سوده کریمی درباره هنرمند مستقل بودن هم صحبت کرد. او گفت بعضی هنرمندان جوان، تبدیل به تریبون یک گالری خاص میشوند و همهی حضورشان در شبکههای اجتماعی به تبلیغ فعالیتهای آن گالری اختصاص پیدا میکند. کوشا موسوی در پاسخ گفت اما این میتواند یک رابطه دوطرفه باشد، گالری تریبون هنرمند و هنرمند تریبون گالری باشد. اما سوده کریمی اعتقاد داشت که هنرمندان نباید هویت فردی خودشان را فراموش کنند و ذیل یک برند خاص محو شوند.
کوشا موسوی، معمار و هنرمند تجسمی، به نوع قرارداد هنرمند و گالری اشاره کرد و در ادامه از سوده کریمی پرسید که اگر حق کار کردن با یک گالری را در تهران داشت، کدام گالری را انتخاب میکرد؟ سوده کریمی گالری دلگشا را به دلیل آزادتر گذاشتن دست هنرمند انتخاب کرد، هرچند که نقدهایی هم به این عملکرد گالری دارد.
یکی از تماشاچیان درباره معیارهای ارزیابی هنر در برلین پرسید و گفت به نظرش در برلین شاخصهای ریزبینتری نسبت به تهران وجود دارد، آیا معیارها مشخصتر و کلاسه شدهتر از تهران است؟ کوشا موسوی پاسخ داد که در برلین هم روابط نقش مهمی بازی میکنند. سلیقههای شخصی هم وجود دارد و با توجه به تعداد بالای آثار هنری و هنرمندان دیده شدن در برلین میتواند بهمراتب سختتر از تهران باشد. کوشا موسوی در آخر گفت که شخصاً فضای تهران را ترجیح میدهد. امیرعلی قاسمی گفت معیارهای گالریهای برلین هم آنقدر ریزبینانه نیست، مثلاً یکی از نقدهایی که به برلین وارد است این است که گالریها توجه خاصی به هنرمندان خارج از برلین دارند. سر زدن به برلین ممکن است جالب باشد، اما برای زندگی در برلین باید به یک کار تماموقت مشغول شوی یا بهصورت بیثبات زندگی کنی که آنهم به روابط و شبکه خودش احتیاج دارد. برندهی بازی آخرِ در روز آخر مرحلهی مقدماتی جام حذفی پینگپنگ در پروژههای نیومدیا، کوشا موسوی بود.
گزارش روز اول مرحله یکچهارم نهایی، سهشنبه هجدهم دیماه
در حدود ساعت سه و نیم بعدازظهر روز سهشنبه، پروژههای نیومدیا میزبان مهمانان تور هفتهی تیر آرت بود و تا ساعتی شلوغترین روز مسابقات جام حذفی را تجربه کرد. قبل از شروع بازی اول، اعضای تور تیر آرت مدتی به بازی پیگپنگ مشغول شدند. سپس از جامعهی نیومدیا خواسته شد تا پیش از شروع بازیها، برای مهمانان، شرحی مختصر از پروژههای نیومدیا و برنامه کنونی آن داده شود. امیرعلی قاسمی در پاسخ گفت «پروژههای نیومدیا یک فضای فرهنگی مستقل است. این فضا به جایی وابسته نیست و از هیچ نهادی حمایتی دریافت نمیکند. دارای کتابخانه، آرشیو ویدئو و اقامت فرهنگی است. اقامت فرهنگی در اینجا با دعوت جامعهی نیومدیا صورت میپذیرد و بدون فراخوان عمل میکند، بسته به برنامههای سالیانه این مجموعه و پروژههای جاری، میزبان سه تا چهار هنرمند، کیوریتور یا محقق میشود و آنها نیز در پاسخ به این دعوت، کارگاه، سخنرانی یا نمایشگاهی در نیومدیا برگزار میکنند. همچنین باید اضافه کرد که نیومدیا کارکرد گالری ندارد، بلکه فضایی چند کارکردی دارد. سالن اصلی این ساختمان قابل تبدیل به یک سالن نمایش کوچک است. نیومدیا میزبان فعالیتهای گروههای دیگری مثل انیمیشن تجربه، رخداد تازه مستند هم هست. خود پروژههای نیومدیا هم برنامههایی دارد که مثلاً یکی از آنها، به نام «غبار در حرکت»، در حال حاضر در شهرهای مختلف ایران میگردد. در نیومدیا، بیشتر کارها با رویکرد تعاملی طراحی و اجرا میشوند. برای مثال، سال پیش، یک برنامه تاناکورا داشتیم. آدمها لباسهای دستدوم و مازادشان را با هم عوض میکردند. لباسهای دستدومی اینجا به امانت گذارده و در کنارش فرمهایی پر میکردند که سرگذشت آن لباسها را بازگو میکرد. آدمهای مختلف میتوانستند در اینجا لباسهایشان را با هم تاخت بزنند، یا لباسهای مازادشان را با قیمتهای پایین و قابل پرداخت بفروشند.{…} امروز، روز چهارم جام حذفی پینگ پنگ است. فراخوان این مسابقات برای هنرمندانی بود که یا با گالری خاصی کار میکنند، یا هنرمند مستقل هستند، یا اینکه اصلاً هنرمند تجسمی نیستند یا هنرمندانی که در حال گذار بین این حالتها هستند. سیودو نفر اسم نوشتند و شانزده بازی در مرحله مقدماتی اجرا شد. اکنون در مرحله یکچهارم نهایی هستیم.»
بازی اول: علیرضا محمدی/ بهزاد هاتفی
در این بازی که با داوری ندا زارع برگزار شد، گفتگوی خاصی شکل نگرفت. بهزاد هاتفی اعتقاد داشت که خود بازی پینگپنگ، شکلی از گفتگو است و درواقع نیازی به گفتگوی کلامی نیست. امیرعلی قاسمی توضیح داد که مبلغ ورودی جام که بیست هزار تومان است، بین نفر اول، دوم و سوم تقسیم خواهد شد. تماشاچیان از فعالیت بهزاد هاتفی پرسیدند. او گفت که با مدیومهای مختلف کار میکند و از آنها در جای خود استفاده میکند، اما اینکه دقیقاً بگوید چهکار میکند چندان تعریف مشخصی ندارد. از او درباره پروژهای که در حال حاضر در دست دارد، پرسیدند. بهزاد هاتفی پاسخ داد مشغول کار کردن با پروژه با کیو آر کد است که ادبیات هم نقش پررنگی در آن دارد. اما هنوز نمیتواند توضیح بیشتری دربارهی این پروژه ارائه دهد. مسئولان برگزاری تیر آرت از امیرعلی قاسمی پرسیدند که آیا جام حذفی پینگپنگ نیومدیا تماشاچیانی داشته است که با نقشه تیر آرت به نیومدیا آمده باشند (توضیح: نقشههای تهیهشده توسط «نخشه» و «پیشنگاه» در مکانهای معمول ارائهدهندهی آنها در دسترس خواهند بود، و نقشههای طراحیشده در گروه تیر آرت نیز در محل گالریهای شرکتکننده در این رویداد موجود هستند). امیرعلی قاسمی پاسخ داد که چندنفری با نقشه تیر آرت آمدند اما جام حذفی پینگپنگ بیشتر مخاطب خودش را داشته است، زیرا بههرحال هر بازیکن دوستان و طرفداران خودش را دارد، در کل در طول مسابقات در نیومدیا غالباً فضای دوستانهای حاکم بوده است و الان با حضور مهمانان تیر آرت بهجز روز جمعه، شلوغترین روز را تجربه میکنیم. علیرضا محمدی که تا پیشازاین، بازیهای قابل قبولی را از خود به نمایش گذاشته بود، در بازی نخست مرحلهی یکچهارم نهایی ضعیف ظاهر شد. او دلیل این امر را شلوغی فضا و برهم خوردن تمرکزش به دلیل تعداد بالای تماشاچیان اعلام کرد. بهزاد هاتفی به مرحله نیمهنهایی رسید. بازی بعدی او روز جمعه خواهد بود.
بازی دوم: مهدی شیری/ رامتین زارع
بازی دوم بین مهدی شیری و رامتین زارع بود. به دلیل آنکه ندا زارع، خواهر رامتین زارع است، داوری این مسابقه به محمد خضری مقدم واگذار شد. مهدی شیری در ابتدای بازی، از رامتین زارع پرسید که آیا با گالریها همکاری داشته است یا نه. رامتین زارع پاسخ منفی داد و گفت فعلاً فقط در حد مشاوره با گالریها پیش رفته است. رامتین زارع از سبک نقاشی مهدی شیری پرسید. مهدی شیری گفت که خود را نقاش مدرنیستی میداند و در پنج شش سال گذشته، به کوبیسم علاقهی ویژهای داشته است. اما اکنون که بیشتر وقت خود را به ساخت آثار انیمیشن اختصاص داده است، به این نتیجه رسیده که میتواند مفهوم کوبیسم را به چیزهای دیگر تعمیم داد، در زمانبندی فیلم انیمیشن، سر و شکل انیمیشن و … . و کلاً میتوان با خیلی از عوامل یک اثر ویدئویی، مفهوم کوبیسم را بسط داد.
ندا زارع از آثار اخیر مهدی شیری پرسید. مهدی شیری پاسخ داد که به بازتعریف خیلی علاقهمند است. سپس به بازتعریف مانه از آثار میکلانژ و بازتعریف پیکاسو از آثار مانه اشاره کرد و اضافه کرد روند کاری پیکاسو به این شکل بوده است که از هر کارش، صدها نمونهی متفاوت تهیه میکرده است. مهدی شیری بهطور خاص از این رفتار پیکاسو خیلی خوشش میآید و گفت «اصلاً یکی از تفریحاتم، گوگل کردن نام یکی از آثار پیکاسو است تا بتوانم سیر رشد یک ایده را در چندین و چند اثر ببینم و فکر میکنم کاری مشابه این، در حوزهی انیمیشن خیلی جذاب خواهد بود.» ندا زارع در بین صحبتهای مهدی شیری، نقلقولی از مقاله تزهایی درباره فلسفهی تاریخ بنیامین به ترجمهی مراد فرهادپور آورد.؛ آنجا که بنیامین دربارهی نجات گذشتهی مظلوم به دست ماتریالیسم تاریخی اشاره میکند. برای روشن شدن صحبت ندا زارع برای خوانندگان این گزارش در اینجا بخشی از این مقاله آورده میشود: «یک ماتریالیست تاریخی فقط در شرایطی به سراغ موضوع تاریخی میرود که با آن همچون یک موناد رفتار کند. او در این ساختار، نشانه نوعی توقف منجیگرایانه وقوع زمان را باز میشناسد.، یا بهبیاندیگر، نوعی بخت و اقبال انقلابی در نبرد برای نجات گذشتهی مظلوم. او در این ساختار مداقه میکند تا بتواند از این طریق، دورهای خاص را از جریان همگن تاریخ بگسلد- کندن این یا آن زندگی خاص از دل این دوره، یا کندن اثری خاص از دل کلیات آثار.» این بازی در آخر با پیروزی رامتین زارعِ داستاننویس، شاعر و مجسمهساز پایان یافت.
بازی سوم: افسون مشیری/ نگار عرفانی
در بازی سوم، نگار عرفانی، دانشجوی نقاشی دانشگاه علم و فرهنگ، به تعریف دوباره پروژهای پرداخت که در بازی اول مقابل مینا بزرگمهر هم به آن اشاره کرده بود. تماشاچیان از او درباره نحوهی نمایش این پروژه پرسیدند. نگار عرفانی پاسخ داد به دلایل معلوم، این پروژه را در سطح دانشگاه و به اساتید محدودی نشان داده است. سپس از نگار عرفانی پرسیده شد آیا نباید با توجه به مقتضیات جامعهای که در آن زندگی میکند، به نحوی کار کند که امکان عرضه آثارش به مخاطب گسترده وجود داشته باشد؟ نگار عرفانی با این امر موافق بود و دلیل رها کردن این پروژه را نیز همین اعلام کرد. اما قصد دارد در صورت خروج از کشور، این پرفورمنس را درجایی دیگر اجرا کند. او از پروژهی دیگری هم صحبت کرد که شامل کشیدن پرتره با استفاده از عناصر طبیعی است، اما فعلاً توضیح بیشتری دربارهی این پروژه نمیتواند ارائه دهد. سپس از افسون مشیری خواسته شد تا دربارهی فیلم ساختن صحبت کند. از او پرسیدند که آیا با عوامل کار میکند یا بهتنهایی. افسون مشیری پاسخ داد آخرین بار با گروهی سینفره فیلم ساخته است. او گفت در ایران کار کرده است و مشکل کار در ایران مجوز و مسائل مرتبط با آن نیست. بلکه عدم تمرکز متصدیان ایرانی فیلم کوتاه مشکل اصلی است، مخصوصاً وقتی فیلم کوتاه است همه فکر میکنند در یک دورهمی شرکت کردهاند. از او درباره تهیهکنندهی کار پرسیدند. افسون مشیری پاسخ داده تهیهکننده آلمانی بوده است و باوجود همهی مشکلات این تجربه را دوست داشته است. این فیلم مربوط به حوزهی کودک و نوجوان است.
بازی چهارم: محمد خضری مقدم/ امیرحسین مهروانی
امیرحسین مهروانی نمیتوانست در مسابقه شرکت کند و به همین دلیل عرفان جمشیدی را بهعنوان نماینده خود تعیین کرد. محمد خضری مقدم که پیشتر در موقعیتهای گوناگون به معرفی خود پرداخته بود، در این بازی چندان صحبتی نکرد. عرفان جمشیدی هم مانند بازی اول خود کمحرف بود. محمد خضری مقدم این بازی را در دو ست برد و به مرحله بعد راه پیدا کرد.
بازی پنجم: مرتضی دره باغی/ سهیل سهیلی
بازی آخر روز نخست مرحله یکچهارم نهایی جام حذفی پینگپنگ، با بازی مرتضی دره باغی و سهیل سهیلی برگزار شد. از مرتضی درهباغی دربارهی نقاشی آبستره پرسیدند. او گفت در سال شصتودو وارد هنرستان هنرهای زیبا شده است. سیستم آموزش هنرستان در ایران، در آن زمان و هنوز هم، بر پایهٓی آموزش اصول پایهای طراحی و نقاشی فیگوراتیو است. به همین دلیل، او قبل از ورود به رشته نقاشی در دانشگاه، کاملاً با نقاشی فیگوراتیو آشنایی داشته است.
مرتضی درهباغی ادامه داد: اما از طرف دیگر، دهه هفتاد شروع دوره نقاشی آبستره در ایران بوده، کسانی مانند یعقوب عمامهپیچ و نصرتالله مسلمیان کسانی بودند که آثارشان برای جوانترها تازگی داشت. آنها متفاوتتر از نقاشهای قبلی کار میکردند. زیرا نقاشهای قبلی حال و هوای فیگوراتیو داشتند. اما از آنطرف هم دشوار است که با موقعیتی روبرو بشوید که مجبور باشید همهی دانستههای پیشین خود را رها کنید و شروع به کار کردن با رنگ و فرم درعوض موضوع و مفهوم کنید. «من در دوران دانشجویی با یعقوب عمامهپیچ کار کردم. در این دوران، بهتدریج از فیگوراتیو به آبستره فیگوراتیو نزدیک شدم و موضوع پایاننامهی من «انسان و طبیعت در بیانی آبستره» بود. بهمرور، تا سال هشتاد یا هشتادویک، فیگورها کاملاً حذف شدند و جای خود را به آبستره محض داد. دیگر کمکم شخصیت انتزاعی و مینیمالی داشتن به روش زندگی من هم تبدیل شد. بعدتر، فضاهای اینستالیشن آرت و ویدئو آرت را تجربه کردم. در آنجا به جنسی از آثار پرداختم که لزوم بیانش را در نقاشی نمیدیدم اما فکر میکردم در فضای جدید، جای کار دارند. سهیل سهیلی هم که هنرمند صدا است، در پاسخ به صحبت نسبتاً مفصل مرتضی درهباغی گفت «موسیقی هم از انتزاعیترین هنرهاست».
سپس، سهیل سهیلی از مرتضی درهباغی که کاملاً حرفهای پینگپنگ بازی میکند، خواست تا از پینگپنگ بگوید. مرتضی درهباغی پاسخ داد که سالهاست بهصورت مرتب هر دو سه هفته یکبار، با جمعی از هنرمندان مانند شهره مهران، فرید جهانگیر و مصطفی دشتی پینگپنگ بازی میکند. سپس مرتضی دره باغی اضافه کرد که تمرکز به فرم و رنگ در آثار هنری دهه هفتاد، درواقع پاسخی به فضای ایدئولوژیک انقلاب و دههی شصت بوده است. نسل او تصمیم گرفت به دنبال ایدئولوژی نباشد. آنها دیگر نمیخواستند که چشمبسته دارای گرایش سیاسی باشند و در ادامه نیز این روند ادامه پیدا کرد. تا اینکه در دههی هشتاد، دوباره پرداختن به گفتگوی هنرمندان و محتوای آثار هنری، به فضای هنری بازگشت که اتفاق مثبتی است. این بازی هم در دو ست با پیروزی مرتضی درهباغی پایان یافت. او از امیدهای اصلی قهرمانی در این جام بهحساب میآید
گزارش روز دوم مرحله یکچهارم نهایی، چهارشنبه نوزدهم دیماه
روز دوم مرحلهی یکچهارم نهایی جام حذفی پینگپنگ با تمرین آزاد کوشا موسوی و علیرضا محمدی شروع شد. در این تمرین آزاد هیچ گفتگویی شکل نگرفت. فقط بازیکنان و حضار کمی دربارهی قوانین پینگپنگ گمانهزنی کردند.
بازی اول: کوشا موسوی/ علیرضا نیکبخت کوشا موسوی که گرم کرده بود، کاملاً برای شروع بازی پینگپنگ با علیرضا نیکبخت متولد سال هفتادوشش آماده بود. هرچند علیرضا نیکبخت در ابتدای ست اول گفت که میخواهد با قلمموی ده سانتیمتری بازی کند. او دلیل این کار را اینگونه توضیح داد: «اگر فرض کنیم که این بازی پینگپنگ بازی هنر امروز ما باشد، من وضعیت خودم را در این بازی فقط با یک قلممو میبینم. راکت آلمانی ندارم (اشاره به سکونت کوشا موسوی در برلین)، نه هیچچیز دیگر. فقط خودم آمدم، با حداقل.». کوشا موسوی در پاسخ گفت که در این صورت او باید با دستخالی بازی کند. علیرضا نیکبخت هم پاسخ داد که کوشا موسوی آزاد است با هرچه میخواهد بازی کند و علیرضا او را به این چالش دعوت میکند. قرار این شد که کوشا موسوی هم با قلمموست اول را بازی کند. علیرضا نیکبخت گفت که قلممو این خاصیت را دارد که اگر توپ به سرش بخورد، امکان خطا خیلی بالا میرود. علیرضا نیکبخت هم نمیتواند صد در صد خود را به نمایش بگذارد، زیرا امکانات ندارد. علیرضا نیکبخت پرسید که کوشا موسوی چرا قبول کرده با قلممو بازی کند. کوشا موسوی پاسخ داد که با توجه به توضیحات خود علیرضا، کوشا هم موقعیت خودش را با قلمموی حتی کوچکتر میبیند. علیرضا نیکبخت پرسید که آیا کوشا موسوی تلاش کرده که راکت خودش را بخرد؟ کوشا موسوی پاسخ داد که کار خوب و ادامهدار بهجایی که باید میرسد.
علیرضا نیکبخت پرسید آیا درست است یک هنرمند از سیستم راکت بگیرد؟ کوشا موسوی پاسخ داد که این بسته به انتخاب شخصی هر شخص است، بعضیها خیلی موافقاند و بعضی نه. ست اول به نفع کوشا موسوی پایان یافت. علیرضا نیکبخت ست دوم را با راکتی که از خانه آورده بود بازی کرد. سپس گفت که حالا بیایید فرض کنیم که یک ست از بازی اول گذشته است. با حداقلها فقط سعی شده در بازی بمانیم. حالا که با قلممو به کوشا موسوی باخته، تلاش کرده و رفته بعد از گذشت مثلاً ده سال با راکت خودش بازگشته است. یکی از حضار از سن دو بازیکن پرسید. کوشا موسوی متولد 1355 و علیرضا نیکبخت مولد 1376 است. علیرضا نیکبخت از کوشا موسوی خواست که موقعیت خودش را هنگامیکه همسن علیرضا بوده چه ذهنیتی از موقعیتش داشته است تعریف کند. کوشا موسوی گفت که از نوجوانی کار هنری جدی میکرده است. اما خانوادهاش انتظار داشته او مهندس یا دکتر شود. برای همین تصمیم گرفته که معماری بخواند که هم هنر باشد و هم مهندسی. اما در کنار آن فعالیتهای متنوعی داشته است. ده دوازده سال پس از دانشگاه فقط کار جدی معماری میکرده است. اما بعد استعفا داده و بهصورت فریلنس کار میکند تا وقت بیشتر برای فعالیت هنری داشته باشد. علیرضا نیکبخت هم گفت در شهرستانی که در آن زندگی میکرده است هنرستانی نبوده است و او مجبور شده ریاضی بخواند و بعد کنکور هنر بدهد و به تهران نقلمکان کند. ست دوم هم به نفع کوشا موسوی پایان یافت و او به مرحله بعد راه یافت.
بازی دوم: ندا زارع/ امین شجاعی
ندا زارع از تحصیلات دانشگاهی امین شجاعی پرسید. امین شجاعی گفت که فوقلیسانس مدیریت دارد و لیسانسش هم در رشته مکانیک گرفته است. ندا زارع پرسید که امین شجاعی چطور به سمت هنر تمایل پیدا کرده است. امین شجاعی پاسخ داد که به این مرزهای مرسوم اعتقادی ندارد و به چیزی بینا رشتهای علاقهمند است. امیرعلی قاسمی از امین شجاعی پرسید که. اولین کاری که از او دیده در شاپینگ مال و در پلتفرم surface بوده است با توجه به اینکه خود را environmental artist معرفی کرده است، چطور ازآنجا سر درآورده است؟ امین شجاعی گفت که آن پروژه درباره سکونتگاه بوده و این مسئله را در انسانها و سایر موجودات بررسی کرده است. سپس با این کانسپت، یک سری سازه ساخته است. او اضافه کرد که انسان به یک سری حسگر احتیاج دارد تا درک کند در اطراف چه میگذرد. مثلاً اخیراً فهمیدهاند که در پانزده سال گذشته هفتاد درصد جمعیت زنبورعسل از بین رفته است. دراینبین، دوباره از امین شجاعی پرسیدند چطور در surface کار کرده است. امین شجاعی پاسخ داد که دوست داشته که به دو دلیل، کارهایش را خارج از فضای گالری نشان دهد: اول آنکه کارها ازلحاظ حجمی در محیط گالری جا نمیشده است و دوم آنکه مخاطب گستردهتری مثل آدمهایی که کافه میروند، کارها را ببینند. آن فضا هم جذابیتها و پویایی خاص خود را داشته است و امین شجاعی این تجربه را دوست داشته و فضای آنجا را خیلی پسندیده است. کوشا موسوی پرسید که چرا آتلیه آرتیستهای آنجا بسته شده است. امیرعلی پاسخ داد که شنیده شده گویا ساختمان به دلیل یک سری خلافی، به دو سال فعالیت فرهنگی جریمه شده بوده است و پسازآن به کارکرد تجاری خودش برگشته است و در این مدت آنجا اتفاقات زیادی مانند فشن ایونت و رونمایی از مجله لایف استایل و نمایشگاه بشقابهای نقاشی شده توسط هنرمندان برگزار شده است.
ندا زارع در اواسط ست اول، از فعالیتهای امین شجاعی پرسید. او گفت تعدادی لند آرت کار کرده و قصد دارد در قالب کتاب منتشر کند. یکی سری کار سمت ری و جادهی ابریشم، یک سری دیگر هم در رامسر و در جنگل بوده است. او از ساکنان بومیان منطقه اطلاعات مفیدی دریافت کرده و سعی داشته این اطلاعات را استخراج کند. امین شجاعی از پروژههای ندا زارع بهجز پروژه مترویش پرسید. او گفت از سالها پیش نقاشی و عکاسی میکرده است. اما پروژهی مترو با خواندن کتابی شروع شد که به نقش حاشیهنشینان در انقلاب پرداخته بود. پدرش هم در حدفاصل تهران و کرج مشغول به کار بوده است و خود ندا زارع هم ارتباط چندساله با این محل داشته است. با قبول شدن در دانشگاه در رشته عکاسی هم تصمیم گرفته است فقط روی این پروژه تمرکز کند. از آرشیو عکسهای هوایی و گوگل ارث استفاده کرده است. و تمرکز خاصی روی تغییراتی که کارخانهها در منطقه به بار آوردهاند تمرکز کند. ندا زارع سپس به پگمن، Google trusted photographer اشاره کرد که عکسهای سیصد و شصت درجه میگیرد و عکاسی است که همهی دنیا بهش اعتماد دارند. ندا زارع هم در مرحله ابتدایی پروژه، از خیابانها و محیط عکس میگرفته و فقط آیکون پگمن را در کنار عکسها قرار داده است. پگمن این سؤال را هم همواره دارد که?who is watching پگمن نگاهکنندهای است که دیده نمیشود ولی همهجا حضور دارد. البته ما در ایران این امکان را در اختیار نداریم. این بازی در دوست به نفع ندا زارع به پایان رسید.
بازی سوم: امید فتاحی/ بهمن ایروانی
بهمن ایروانی در ست اول به تئوری ریزوم ژیل دولوز اشاره میکند. برداشت بهمن ایروانی از این تئوری آن بوده که در این تئوری ارتباط بین فضاهای ریزریز مستقل اهمیت دارد. انگار باید درعوض رشد عمودی، به رشد افقی فکر کرد. بهمن ایروانی علاقه داشته تا تز دکترای خود را درباره همین تئوری کار کند، اما اعتقاد دارد استادی وجود ندارد که این تز را بپذیرد یا بتواند کمکی در این زمینه بکند. بهمن ایروانی از فعالیت امید فتاحی پرسید. او گفت که اکنون ماسور است. به ماساژ تراپی علاقهمند است. اما در دانشگاه الکترونیک خوانده است. زمانی هم آثار انیمیشن ساخته است. بهمن ایروانی در ادامه گفت اگر بهزور بخواهیم ماساژ را به هنر و ربط دهیم، میتوانیم به بدن بدون اندام اشاره کنیم. امید فتاحی دراینباره نظر خاصی نداشت. بهمن ایروانی در طول بازی از بازی زیبای امید فتاحی تعریف کرد و گفت پینگپنگ بازی کردنش هم مانند ماساژ دادن است. این بازی در دو ست به نفع امید فتاحی به پایان رسید.
دیدارهای نیمهنهایی و فینال
در روز جمعه، بیست و یکم دیماه، به دلیل حساسیت بالای بازیها و آشنایی نسبی شرکتکنندگان با یکدیگر، گفتگوی خاصی بین بازیکنان شکل نگرفت. در دور نخست، امید فتاحی، بهزاد هاتفی، رامتین زارع و مرتضی درهبارغی، حریفان خود را شکست دادند و به نیمهنهایی رسیدند. برندگان مرحله نیمهنهایی هم امید فتاحی و بهزاد هاتفی بودند. در بازی ردهبندی، مرتضی درهباغی از رامتین زارع برد و به مقام سومی رسید. در بازی نهایی هم امید فتاحی با برتری خوبی بهزاد هاتفی را شکست داد و قهرمان جام حذفی پینگپنگ شد درحالیکه سهیل سهیلی هم سعی داشت با گزارش کردن لحظات شادی را رقم بزند. در مراسم اهدای جوایز نمادین امید فتاحی و بهزاد هاتفی حضور داشتند و جوایز خود را از رامتین زارع دریافت کردند.