دربارهی نمایش ویدیو: من یک سنگم، نام من رود است
با همکاری مرکز هنرهای معاصر اسکول، مونتریال و جامعهی نیومدیا، تهران
فروردین ۹۸
بهار طاهری، کیوریتور، هشت هنرمند را (چهار هنرمند از تهران و چهار هنرمند از مونتریال) حول یک مضمون کافکایی کنار هم قرار داده است: دگرگونی
دگرگونی
زندگی در حال تحول
نزد برخی، دگرگونی بخشی جداییناپذیر از حیات است. خاستگاه روانی تمامی دگرگونیها و سرنوشت، پیوسته به تغییرات دائمی وابسته است، همان چیزی که فلسفه ژیل دلوز «خوشهی شدنها» مینامد. این حیات آسیبپذیر، شکننده و فانی، بستر تغییرپذیر و متحرکی را فراهم میآورد که منجر به تحولاتی میشود که از پیشبینیها گریزاناند. دیگران، دگرگونی را بهیقین جزئی از این همکاری حیاتی میدانند، اما شاخصهی اصلی دگرگونی را جنبش بدنها میدانند، دگرگونیها و پیچشهایی که درون بدن انسان سکنی دارند. چند هنرمند گرد هم میآیند و با یکدیگر گفتگو میکنند، نهفقط از طریق تأکید بر زیباییشناسی حرکت، بلکه از طریق اعوجاج موزون بدنها، آنهم غالباً در حالت بیوزنی. بر طبق گفته ژیل دلوز، میل به بیوزنی همواره میل به قلمرو زدایی از خویش و نگاشتن خود بر روی خطوط محوشونده است
دگردیسی کیهان
فضاهای هدفمند، به نوبه خود، به چهارچوب، نقطه شروع یا حتی به لحظه دقیق هرگونه تغییر تبدیل میشوند. خواه در فضای شهری باشد یا در طبیعت، در فضای بسته یا در فضای باز، در فضای عمومی یا در فضای خصوصی. دگردیسی همیشه مسئله اصلی باقی است، تا آن زمان که در معرض زوال قرار گیرد. این دگرگونیهای فضایی، گاهی با آوایی همراه میشوند، توگویی این دگرگونیهای جسمانی و مادی، آوایی ذهنی و غیرمادی را با خود به همراه میآورند
محو شدن طبیعی مرزهای فرهنگی
گرچه، این هنرمندان از راهها و مناطق اجتماعی/فرهنگی کاملاً متفاوتی آمدهاند و مسیر زندگی هر یک از آنها طیفی از سوبژکتیویتههای خاص خود را دارد، مضمون دگرگونی، مضمونی تراگشت/ در حال گذر (transversal) و جهانی باقی میماند. دگرگونی گاهی به ما یادآور میشود که چشمانداز محدود و متعصب جوامع مدرن در مواجهه با مسئله هویت و طبقهبندی، دیگر توان مقابله با تکامل طبیعی دگرگونی اجتماعی را ندارد. گرچه درک، تفسیر و تجسم بصری از دگرگونی، از یک منطقه جغرافیایی به منطقهای دیگر، از هنرمندی به هنرمند دیگر و از شخصی به شخص دیگر متفاوت است اما توافق بر اینکه سرنوشت خلقت انسان دچار تغییری مداوم است، امری ضروری است. در اینجا ادراک لاوازیه (Lavoisier) را مییابیم که در آن، هیچچیز نابود نمیشود، هیچچیز خلق نمیشود بلکه همهچیز دگرگون میشود
چشماندازهای متقابل
به نظر میرسد هنرمندان ایرانی تجربهها و تاریخ شخصی خود را به نمایش میگذارند که تحت تأثیر احساسات و تحولات حافظه جمعیشان است، چیزی که در زمان ریشه دارد و بخشی از وجود آنها شده است. بالعکس، هنرمندان مونتریالی به کاوش در گفتگویی مشغول هستند که با محیط پیرامونشان سازگاری دارد. درنتیجه آثار آنها بهسوی بیکرانگی میرود. به سمت فضاهای بدون قطعیت: فضاهایی باز و متخلخل
ویدیو، تفکری اندیشناک
انتخاب ویدیو، مناسبترین مدیوم برای اندیشیدن به دگرگونی است. زیرا ویدیو، فضایی غیرواقعی را در فضایی واقعی عرضه میکند، پرانتزی خیالی در جهانی برآشفته و اندیشهای رهاییبخش در میان خبررسانیهای گوشبهفرمان و مغرضانه. تصویر متحرک، در تغییر درک خود از دیگری و فراهم آوردن امکان خروج از قالبهای از پیش موجود، نقش بسزایی دارد
دگرگونی بهدوراز نظارت
یک مسئله به قوت خود باقی است: آیا دگرگونی، تحت نظارت یا نظارتپذیر است؟ ویدیوهای ارائه شده در این برنامه، در مسیری قرار دارند که لحظهای فراچنگ میآیند و لحظه بعد میگریزند، به ترتیبی که همزمان ممکن یا محال، طبیعی یا فراطبیعی مینمایند
نویسنده: هانیه ضیائی
مترجم: بهار احمدیفرد
نبراس هویزاوی | خوابنما | ۱۰:۰۰| ۲۰۱۸
نیکی فورست | چمش / خمش ۱ |۰۸:۳۰ | ۲۰۱۳
پیر هربرت | تو شبیه من هستی | ۰۵:۴۶| ۲۰۱۴
مهدی شیری | طبیعت بی جان | ۰۴:۰۰ | ۲۰۱۶
اولیویا مکگیلکریست | جزیره |۰۶:۳۰| ۲۰۱۸
سیاوش نقشبندی | به زودی در این سینما | ۰۰:۵۷ | ۲۰۱۶
نلسون هنریکس | کراش | ۱۲:۰۰| ۱۹۹۷
سیاوش نقشبندی | تهران متاستاز | ۰۴:۰۲ | ۲۰۱۷
سیمین یعقوبی | لوله ۱ | ۰۱:۴۳ | ۲۰۱۶
زمان برنامه: ۴۸:۲۶ دقیقه
نبراس هویزاوی | خوابنما
خواب دیدن، زمانی اغواگر میشود که آیندهٔ پیش رو را در خواب ببینی و بعد از خواب دیدن و گرفتن اطمینانهای مکرر در بیداری، وابستگی ذهنی به خواب پیدا کنی و حتی گمان کنی که عالمِ خواب اوضاع مناسبتری نسبت به بیداری دارد. در بیداری بیخبر از اتفاقات جلوی چشم هستیم، همانطور که در خواب درواقع تشکیل تصویر و لحظهها در جلوی چشم ما نیاز به زمان دارند درعینحالی که انگار جلوتر اتفاق افتادهاند و فقط ما به آن تصویر هنوز نرسیدهایم و هنوز درواقع ثبت در جلوی چشم ما اتفاق نیفتاده است. ثبت تصاویر انگار همان (امکان) است که ابن عربی از آن یاد میکند
به روایت ابن عربی در وحدت وجود
وجود مطلق پذیرای عدم نیست و عدم مطلق هم پذیرای وجود نیست. اما در فاصلهٔ میان وجود محض و عدم محض چیزی داریم بهعنوان امکان که هم پذیرای عدم است و هم پذیرای وجود
امکان برزخی است میان وجود و عدم که ما آن را عالم مینامیم. عالم به یک اعتبار اصلاً امری موهوم است. و میتوان آن را نادیده گرفت
در کلیات شمس عالم امکان به این شکل بیان میشود
این جهان و آن جهان مرا مطلب کاین دو گم شد در آن جهان که منم
«این عالم امکان که موهوم است» همان دنیایی است در آن ثبت تصاویر روی می دهد. که نمیتوان به آنها استناد کرد یا حتی باور داشت، به نحوی جویای حقیقتی هستیم که در ذهن خود از آن بهعنوان حقیقت یاد میکنیم. شاید تصویر ثبتشده همان برزخی است میان وجود و عدم چه بهصورت تصویر ثابت یا چه در حال حرکت
نیکی فارست | چَمِش / خَمِش ۱
هنرمند با رقصنده همکاری میکند تا مجموعهای از کنشهای فیالبداهه خلق کند که ادراک عادی را بیثبات کند. بعضی تصاویر حاصل از آن کیفیات تخت و انتزاعی تصویر را شدت میبخشند، و باقی تصاویر اصول پایهی جاذبه و فیزیک را به یاد میآورند. این کار بهطور ویژه، به مفاهیم شکست و پوچی میپردازد
پیر هربرت | تو شبیه من هستی
پیر هربرت و رنه لوسیه
از کنارت گذشتم، فقط از کنار گذشتم، در خیابان، در مترو، یا شاید هم دیدمت، فقط دیدمت، در تلویزیون، در روزنامه، قصه زندگیات را خواندم، عکسهایت را دیدم، دیدم که از کنارم میگذری؛ فقط میگذری، اما نتوانستم چشمانت را فراموش کنم، چشمانت به من گفتند: برادر کوچک، خواهر کوچک، تو شبیه من هستی
مهدی شیری | طبیعت بیجان
این مجموعه حاصلِ نگاه کردن به زندگیِ پیرامون؛ خیره شدن به سوژهها و ابژهها، توجه به سکوتِ طبیعت بیجان؛ پرترهها، جریان سیال طبیعت و مرورِ خاطرات، ارتباطشان با من و روایتِ آنها بدون دخل و تصرف است. تلاشی در جهتِ نشان دادنِ آنچه از نظر میگذرد، منجر شد به انتخابِ مدیومِ نقاشی برایِ به تصویر کشیدنِ رنگها و فرمها، از طرفی دیگر برایِ به نمایش گذاشتنِ حرکتِ شگفتانگیز زندگی، انیمیشن را به کار گرفتم . پیشازاین بارها سراغ انیمیشن رفته بودم، اما نمیتوانستم از مرحلهی استوری برد فراتر بروم. استوری برد نمایی از آنچه قرار است گفته شود را در ذهن میسازد و این کار باعثِ محدود شدنِ ذهنم میشد، چنانکه میتوانستم از تیتراژِ شروع تا پایان را ببینم. این بار از سمتِ نقاشی به آن نگاه کردم. این کار مستلزمِ حذفِ استوری برد و بداهه سازی بود. پس، صفحات بیشمار کاغذ را بهمثابهی بومِ نقاشی در حالِ تحول دیدم. اینکه قرار است چه بگویم برایم مشخص بود اما چگونه گفتنش بعد از بارها روایت کردن مشخص میشد. با این روش گویی خود مخاطب هستم و از نتیجه اثر غافلگیر میشدم. این رفتار را پیشازاین هنگام نقاشی تجربه کرده بودم. مجموعه مربوط به سال ۹۳ و ۹۴ است
اولیویا مکگیلکریست | جزیره
جزایر را میتوان استعارهای از فضای فیزیکی فشردهشدهای دید که در آن ما پیوسته از محدودیتها و لبههای محیط پیرامون آگاهیم. با قرار دادن این استعاره در یک چیدمان مجسمه/ واقعیت مجازی، هنرمند از کاربران دعوت میکند تا در مجمعالجزایری از مواجهههای یکتا، گشتی بزنند. حضورشان از خلال تعامل با ساکنین این جزایر خیالی معنایی به بار خواهد آورد
سیاوش نقشبندی | بهزودی در این سینما
اين ويديو تکههایی است از پوسترِ فيلمهايی ساختهشده در دورههای گوناگونِ سينمای ايران که از نگاهِ من بازگوکنندهی شرايط امروز جامعه هستند؛ و بر اساس ديالوگی از فيلم حاجی واشنگتن (ساختهی علی حاتمی – دربارهی زندگی اولين سفير ايران در آمريكا) با هم ترکیب شدهاند
نلسون هنریکس | کراش
کراش، داستان مردی است که میخواهد خودش را به یک حیوان تبدیل کند و توسط خود مرد و یکی دوتا از شاهدان روایت میشود. او فنون گوناگونی را به کار میگیرد تا خودش را به یک هیولا تبدیل کند. قسمتهایی از بدنش را قطع میکند، ورزش میکند، شنا میکند. میخواهد به آب بازگردد تا به این تکامل سرعت ببخشد. آیا مرد عقلش را ازدستداده یا فقط از انسان بودن خسته شده است؟
زمانی که راوی وسواسهای شخصیاش را میگوید، کمکم خطوط کجومعوج منطقی را درک میکنیم که هبوطش را هدایت میکنند. مسیری که مرد تعریف میکند به ما اجازه میدهد تا به روابط بین بدن و هویت، وسواس فرهنگیمان نسبت به بدن زیبا و معنای انسان بودن بیندیشیم
سیاوش نقشبندی | تهران متاستاز
جمعیت شهر تهران طی چند دهه گذشته بهطور پیوسته رشد کرده است و اکنون حدود ۱۳ میلیون نفر اس
سیمین یعقوبی | لوله ۱
این ویدیو بر روی ابزار به خصوصی تمرکز دارد که روابط انسانی را تغییر میدهد. ابزاری که درک از خویش و دیگری را تغییر میدهد. دستکاری جنسیت در فضا و زمان. خرابکاری و تخطی با استفاده از ابزاری ترکیبی در یک نسبت نامعمول. آلودگی جسمانی زندگی که از زندگیای به زندگی دیگر در گذر است