کریمخان، نقشهبرداری تغییرات فرهنگی هنری اخیر در قلب تهران
پروژه ای از جامعه ی نیومدیا
[:]
درباره محدودهی خیابان کریمخان
خیابان کریمخان زند یکی از خیابانهای مهم و مرکزی تهران است. این خیابان در جهت شرقی-غربی در میان میدان هفت تیر و میدان ولیعصر جای گرفته است. محدودهی کریمخان زند، از محلههای مختلفی چون محلهی سنایی، محله بهجتآباد، محلهی ایرانشهر و محلهی ولیعصر، با فضاهای کاربری متفاوت و ساکنانی متنوع تشکیل شده است. به طور مثال محلهی سنایی، محلهای آرام و قدیمی است و تعداد زیادی از شهروندان زرتشتی و ارمنی را در خود جای داده است، در حالیکه جنوب این محله در روز بسیار پر جنب و جوش است و کار و خرید و فروش در بورسهای مختلف مانتوفروشها (محدودهی هفت تیر)، طلاو جواهر (محدودهی ویلا تا آبان)، لوازم اداری و کامپیوتر( محدودهی خیابان ایرانشهر) و در نهایت مرکز کتاب و اقلام فرهنگی (محدودهی زیر پل کریمخان)، درکنار ساختمانهای اداری و بانکها، در جریان است. دربارهی ساکنان عمده و قدیمیتر محلههای سنایی، بهجتآباد و ایرانشهر میتوان گفت از قشرهای فرهنگی و تحصیل کرده متوسط به بالای شهری هستند که سطح درآمدی مناسبی دارند و در دوران مدرنیزاسیون تهران همزمان با تعریف شغلهای اداری جدید در دورهی رژیم پهلوی دوم به این منطقهی تازه ساز شهری نقل مکان کردهاند. جنوب این منطقه زمانی قلب اقتصادی نوین تهران بوده است.
در سالهای اخیر اما این محدوده دستخوش تغییرات مختلفی بوده است. در پنج سال گذشته تعداد گالریها و دیگر مکانهای فرهنگیِ منطقه بهشکل محسوسی افزایش یافته است. هر روز از گوشه و کنار کافهای سربرمیآورد و رفت و آمدها و اقامت هنرمندان و هنردوستان در این منطقه روز به روز بیشتر میشود. از همان زمان زمزمههایی مبنی بر تبدیل منطقهی کریمخان و اطراف آن به گذر فرهنگی تهران شنیده میشد که به جشنوارهی شرکت کتابفروشیهای پل کریمخان، با عنوان «گفت» انجامید. با این حال به نظر میرسد، فارغ از تصمیمات بخشنامهای از بالا، رویکرد بخش خصوصی و بخشی از بدنهی صحنهی هنری تهران، بازگشت از شمال شهر به مرکز و به طبع آن روی خوش نشان دادن هنرمندان به سکنا گزیدن در قلب پر رفت و آمد تهران بوده که نتیجه تغییر در منطقهای است که از شبمردگی رنج میبرد و پس از ساعات اداری به ندرت جنب و جوشی در آن مشاهده میشد. این تغییرات شهری و گشایش و رونق بنگاههای فرهنگی از دید بسیاری، بسیار خوشیمن و مبارک است. درعینحال وقتی به تغییر برخی الگوهای شهری، چون بالا رفتن تدریجی و خارج از قاعدهی قیمت اجارهبها در این منطقه و جلب توجه مالکان و صاحبان مشاغل به حضور هنرمندانی که عمدتا «ثروتمند» تلقی میشوند، دقت کنیم، میتواند هشداری باشد بر مدلی آرام و خزنده از اعیانیسازی.
اعیانی سازی چیست؟
اعیانیسازی یا جنتریفیکیشن فرآیندی است که برمبنای آن محلات قدیمی با بافتهای فرسوده، نوسازی، بهسازی و بازسازی شده و شرایط محیطیشان ارتقاء مییابد؛ اما این بهبود شرایط نه در جهت بهبود رفاه حال ساکنان منطقه، که در جهت آوردن سرمایه از مناطق ثروتمندتر به این نواحی است تا به نوعی رکود حاصل از رشد نیافتگی با تغییر بافت و کاربری و تعویض ساکنان با تازهواردانی با در آمد و توانایی مالی بیشتر جبران شود. بازسازی ها و افزایش تمهیدات رفاهی صورت گرفته از یک سو موجب بالا رفتن قیمت املاک شده و از سوی دیگر در برخی کشورها افزایش درآمد حاصل از مالیات را برای دولت یا شهر در پی دارد. یکی از نتایج ورود سرمایه به این محلات، پراکندگی ساکنان اصیل بافت است؛ چرا که ساکنان کمدرآمد اگر اجارهنشین باشند به دلیل افزایش اجارهبها مجبور به جابجایی میشوند و اگر صاحب ملک، تشویق میشوند که با فروش ساختمان مستهلک، به بدیل زندگی آپارتماننشینی در خارج از مرکز روی بیاورند. با درک این موضوع که افزایش نرخ خدمات ارایه شده در این مناطق نیز تناسبی با توان اقتصادی آنها ندارد، این فرآیند سرعت نیز می یابد و جای آنها را ساکنینی معمولا از طبقهی تازه به دوران رسیده یا متوسط و با سطح درآمدی بالاتر میگیرند و این موضوع موجب تغییر تدریجی هویت محله نیز میشود. در بسیاری از شهرهای اروپا و آمریکا این فرآیند به راندن اقلیتهای نژادی و فرهنگی و قشر آسیبپذیر و کم درآمد به حاشیه منجر میشود. گویی عواملی قصد دارند با پاک کردن صورت مساله و دور از دید قراردادن مردمان از ارزش افتاده، چهرهی امروزی و پر تجملی از مراکز نوین شهری ترسیم کنند تا حال و هوای این مناطق با الگوهای جهانیسازی در حیطهی گردشگری و بازاریابی شهری همخوانتر شود.
در اعیانیسازی ملاک بالا بردن ارزش اقتصادی محله است، اما هزینههای اجتماعی عموما به نفع سرمایه نادیده گرفته میشوند. هزینههایی چون جابجایی ساکنان قدیمی، از بین رفتن کسب و کارهای محلی و سنتی، امکان بروز تنش میان ساکنان قدیمی و جدید، امکان افزایش تعداد بیخانمانها، ازهم گسیختگی اجتماعی در محله و فراموشی بخشی از تاریخ شهر با تغییر هویت آن.
رابطهی بین اعیانیسازی و هنر چیست؟
هنر دست در دست اعیانیسازی
از دههی هشتاد میلادی به بعد در بسیاری از مطالعات آکادمیک دربارهی اعیانیسازی، هنرمندان بهعنوان میانجی و کاتالیزور این فرآیند شناخته شدهاند. تئوریهای تثبیتشده و مطالعات موردی، شواهد بیشماری را از نقش هنرمندان بهعنوان آغازگران فرآیند اعیانیسازی در محلههای طبقهی کارگر ارائه میکنند. یکی از تحلیلهای قدیمی، هنرمندان را بهعنوان پیشقراولان فرهنگی درنظر میگیرد. در این تحلیل گفته میشود که هنرمندان علاقه دارند برای دوری از عادات فرصتطلبانهی طبقهی متوسط که برایشان ناخوشایند است، به مرکز شهرِ باهویت پناه ببرند. از سوی دیگر برای طبقهی متوسط جدید، هنرمندان نماد نوآوران مترقی هستند و معمولا الگوهای رفتاری و زیستیشان را تقلید میکنند. بنابراین با افزایش تقاضای مکان در محلههایی که «هنری» تلقی میشوند اعیانیسازی آشکار میشود.
شکل دیگر تحلیلِ این همدستی ناخودآگاه، توجه به درآمد پایین هنرمندان بهنسبت نیازهای حرفهایشان است. در محلات صنعتیزدایی شده و یا راکد معمولا مکانهای خالی و عموما غیرقابل استفادهای وجود دارد که اجارهشان نسبت به وسعتشان پایین است. هنرمندان این مکانها را در اختیارگرفته، بازسازی کرده و در آنها به فعالیت میپردازند. افزایش تعداد مکانها و افراد فرهنگی، با توجه به شکل خاص فعالیت و سبک خاص زندگیشان، تقاضاهای جدیدی ایجاد میکند که شکلهایی جدید از مشاغل خدماتی را در منطقه افزایش میدهد. تغییر در بافت زیستی منطقه که شامل این مشاغل خدماتی، شکل مکانهای بازسازی شده توسط هنرمندان و شیوهی خاص زندگی آنهاست، تصویری از یک سبک جدید زندگی را در مناطق مرکزی شهر میسازد. طبقهی متوسط بنابر عادتوارهی طبقاتیاش عموما به دنبال چنین سبک زندگیهایی است؛ بنابراین به مناطق «هنری» یا اصلاحا «باحال» نقل مکان میکند.
همانطور که پیش از این آمد یکی از نتایج اعیانیسازی، ترک منطقه توسط ساکنان کمدرآمدتر آن است که در همان مراحل اولیه اتفاق میافتد. اما مطالعات تکمیلی نشان می دهد که پس از فرآیند اعیانیسازی و ورود حجم عظیم سرمایهی خصوصی به منطقه، موج دومی از جابجایی بهوجود میآید که معمولا خود هنرمندان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. تعجببرانگیز نیست که ساختمانهای اداری و تجاری بهنسبت فضاهای هنری بازگشت مالی بیشتری داشته باشند و از آنجایی که هنرمندان برای فعالیت خود به مکانهای فیزیکی همچون استودیوها و سالنهای نمایش احتیاج دارند، معمولا با اتفاق افتادن اعیانیسازی و بالا رفتن هزینهها، علیرغم نقششان در جذب طبقهی متوسط به منطقه، خود قربانی این فرآیند شده و مجبور به جابهجایی و کشف مناطق جدید و حتی گاهی شهرهای جدید برای اقامت میشوند.
هنر در مقابل اعیانیسازی
جنبشهای اجتماعی مختلف در جهان توسعه یافته و در حال توسعه برای روشنگری و آگاهی بخشی دربارهی هجمهی سرمایهداری برای بلعیدن شهرها و فضاهای عمومی و تجاری کردن آنها اطلاع رسانی و فعالیت مدنی میکنند. هنرمندان نیز، گرچه زمینهساز این تغییرند، می توانند آگاهانه با مشارکت در چنین پویشهای مدنی معادله را بر هم بزنند و حقوق خود و هم محلیهای خود را مطالبه کرده و بر حق خود به شهر تاکید ورزند.
کریمخان، نقشهبرداری تغییرات فرهنگی هنری در قلب تهران
قدم اول برای مطالعهی میدانی چنین مبحث پیچیدهای، تعریف یک مساحت مشخص از شهر برای تحقیق است. برای این مهم، محدودهی خیابانهای حافظ و مفتح از غرب و شرق و حد فاصل خیابان مطهری تا طالقانی برای این پروژه در نظر گرفته شده است. برای روششناسی این تحقیق میتوان از دو سو به موضوع نزدیک شد: نخست بررسی تغییرات بیست و چهار سال گذشته برای ردگیری تغییرات شهری در این محدوده، از نگاه آمار و مستندات شهری؛ و دوم جستجو برای خردهروایتها و آثاری از تغییرات فرهنگی در دورههای مورد نظر، از طریق مصاحبه و مطالعات آرشیوی. جامعهی نیومدیا با پروژهی «کریمخان؛ نقشهبرداری تغییرات فرهنگی هنری اخیر در قلب تهران»، سعی دارد برای درک این تحولات پروژهای تحقیقی-مطالعاتی را با همکاری متخصصان مختلف پی بگیرد و از کلیه علاقهمندان درخواست همکاری و مشارکت میکند.
آروشا مشتاقیزاده و امیرعلی قاسمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای نوشتن این یادداشت به متنهای زیر نگاه شده است:
– اسمیت، نیل. آیدین ترکمه. «جهانیگرایی جدید، شهرگرایی جدید: اعیانیسازی بهسان راهبرد شهری جدید». مجله اینرنتی فضا و دیالکتیک.
– عندلیب، علیرضا؛ رضاییفرد، مهسا. «شناسایی محرکها و امکانسنجی بهکارگیری رویکرد اعیانسازی در بافتهای فرسوده (نمونه مطالعاتی: محله ابیوردی در شهر شیراز)». پژوهشهای شهری هفتحصار، شماره 6(1392): 55-64.
– مضطرزاده، حامد؛ حجتی، وحید. «ارزیابی تئوری اعیانسازی در نوسازی بافتهای فرسوده». کتاب ماه هنر، شماره 184 (1392): 74-81.
– Ley, David. “Artists, aestheticisation and the field of gentrification.” Urban studies 40, no. 12 (2003): 2527-2544.
– Macdonald, Amy, and Stephanie Chai. “The Effects of Gentrification on Artists in Two Vancouver Neighbourhoods.” Western Geography 17 (2007): 18-19.
– Pallares-Barbera, Montserrat, Esteve Dot, and Antònia Casellas. “Artists, cultural gentrification and public policy.” Urbani izziv 23 (s 1) (2012): 104-114.
– Sasajima, Hideaki. “Cultural Aspects of Artist-led Gentrification in SoHo Between the 1950s and 1970s: A Field Analysis of the Agglomeration Processes of Art Venues.”