ورشو | تهران | شیراز | بندرعباس | اصفهان
آرش خسرونژاد | مینو ایرانپور| علی مومنی | امیرعلی محبینژاد | آناهیتا حکمت | ژاله نساری | آرش فشارکی | بهرام بیضایی | سامان خسروی | آریا فرجنژاد | تسا کنپ | نازگل امامی
نمایش فیلم و ویدیو از آرشیو ویدیویی پارکینگ به انتخاب امیرعلی قاسمی
غبارنامه پروژهای کیوروتوریال و تحقیقی-آرشیوی از جامعهی نیومدیا است که از سال نود و چهار در پاسخ به دعوتی از مرکز هنرهای معاصر ورشو کلید خورد، اما به دلیل مشکلات مختلفی رونمایی نشد، در سال جدید جامعهی نیومدیا در صدد آن برآمد تا یک دیوار از پروژههای نیومدیا را به اتاق مطالعهی غبار اختصاص دهد، به موازات این چیدمان تغییرکننده در سالن نمایش و تلویزیونها آثاری آرشیوی به نمایش درخواهند آمد، از مستند گرفته تا آثار هنری ویدیویی، کار بر روی کاغذ و بایگانی اخبار و تصاویر در زمینهی بحران ریزگردها و مشکلات زیست محیطی حاصل از کمآبی تا تاویل های انتزاعی و استعاری از پدیدهی غبار، پروژه از مخاطبین دعوت میکند تا حضور فعال در شکلگیری گفتگو، آرشیو و توسعهی مدخلهای این دانشنامه ایفا کنند، همانگونه که ویکیپدیا به شیوهای عمومی و مشارکتی با ارجاع به منابع بیرون از خود گسترش مییابد.
در رابطه با مفهوم غبار سوالهایی عمده و بنیادی شکل میگیرد که غبارنامه در تلاش است آنها را باز طرح کند و آنچه بدیهی میپنداریم را در پاسخ به آنها راستیآزمایی: از غبار چه می دانیم؟ آیا تنها به ذرات معلق و گردهای نشسته بر سطوح را غبار میدانیم یا خوانشها و لایههای دیگری نیز میتوان برای این پدیده متصور شد؟ آیا ما به طور دائمی به غبار محکوم شدهایم یا می توان به آسانی از آن گریخت؟ آیا می توان آن را به عنوان وضعیت/فضایی پذیرفت که موقعیتسازی برای تغییر باشد؟ چگونه می توان با نگاه به چگالی غبار یا ناپایداریاش رابطه ی مرکز و حاشیه را دوباره ترسیم کرد؟ ارجاعات غبار به مرگ، فرسودگی و تحلیل رفتن سابقهی آنچه به عنوان شی وجود داشته است، چه می تواند باشد؟ چطور است که ترکیب دائما متغیرِ غبار، اجبار و ضرورت را دوباره پیش میکشد؟
«غبارنامه» دانشنامهای در جریان با قابلیت تغییر و اضافه شدن مطالب مختلف است. یک مجموعهی آرشیوی و حاصل گردآوری متن، تصویر، فیلم و غیره، در طیف متنوعی از مسائل زیست محیطی گرفته تا مسائل فلسفی انتزاعی پیرامون مبحث غبار. بخشهای مختلف «غبارنامه» به مرور زمان و در روند جستوجو و پژوهش تکمیل میشود. پارهی نخست این پروژه یک سالن اجتماعات سیار با دیواری دائما در تغییر، در محدودهی پروژههای نیومدیا خواهد بود که امکان فضاسازی و چیدمانهای متنوع را به فراخور موضوع مدخلها میدهد.
غبار در حرکت برنامهی باز و در جریان است بهموازات غبارنامه، از آرشیو ویدئویی پارکینگ که توسط امیرعلی قاسمی انتخاب شده است و برای بار نخست در لهستان برای پایگاه مجلهای آنلاین به نام اُبیگ وابسته به مرکزهنرهای معاصر ورشو، رونمایی شد و پس از نمایش در پروژههای نیومدیا در تهران، نگارخانهی هان در شیراز، گالری راه یادگاران در کرمان، گالری مرداد در بندرعباس، در روز جمعه پنجم بهمن ۹۷ در آتلیه مهرگان به همت مینو ایرانپور به نمایش درمیآید.
غبار در حرکت مجموعهای از آرشیو ویدیویی پارکینگ را گرد هم میآورد که درباره بازنمایی غبار در تصویر متحرک در آثار هنرمندان و فیلمسازان کندوکاو میکند.
دربارهی غبار در حرکت
نمایش با پارازیتی تلویزیونی شروع میشود که برای ایرانیان ساکن داخل کشور آشناست؛ سپس با دوربینهای آزادگرد، ارواح نگران و کارگرهایی ادامه مییابد که «غبار» را جابهجا میکنند.
در «کنسر» (سرطان)، آرش خسرونژاد، آهنگساز و هنرمند دیجیتال، از سیگنالهای مخدوش امواج ماهوارهای تلویزیونش استفاده میکند تا منظرهای تعلیقی خلق کند که در آن، مهِ شناور نویزها، به بیننده، مجالِ گریزی از تاریکی فراگیر نمیدهد. در ایران، همیشه حدس و گمانهایی دربارهی امواج پارازیت که برای مخدوش کردن تصویرهای ماهوارهای فرستاده میشوند، وجود داشته و بعضی سرسختانه باور دارند که این امواج سرطانزایند.
«دود و هوای داغ»، ساخته علی مومنی با همکاریِ رابین مندل، به تهدیدات فزاینده علیه ایران میپردازد. ماشینی ساخته شده است تا خبرهایی را انتخاب کند که شامل «حمله به ایران» هستند. این خبرها از فید گوگل نیوز برداشت شده و توسط سینتیسایزرِ مبدل متن به کلام خوانده میشوند. سپس، صدا با میکروفونی بازیابی و تحلیل میشود و به علائم موزون ارکستر چهارتایی حلقههایی از دود ترجمه میشود که همزمان با پراکنده شدن این اخبار در دنیا، فضای اتاق را پر میکنند. این ماشین در همان حال که گِرای ترس را میدهد که بر فضا چیره میشود، تهدیدها را بهصورت زنده از سراسر دنیا به حلقههای مشابه دود تبدیل میکند: تنش که بالا میگیرد، اتاق مهآلودتر میشود و عمق دید بهتدریج مختلتر. دود و هوای داغ، در سال ۲۰۰۸ ساخته شده است، اما امروز، ده سال پسازآن تاریخ، با سایهای معلق بر فراز سرهایمان، همچنان معتبر و بجا است.
«در پایان جهان نزدیک است»، محبینژاد سعی میکند تا خلائی را تولید کند که متشکل از بر هم نهادن دیالوگهایی از فیلم« برهنه» اثر مایک لی در ترکیب با تصویر ذرات معلق غبار است: موجودات ناشناخته سوسوزننده که بر طبق گفته محبینژاد «به دنیا میآیند و میمیرند». این قطعه پادآرمانشهری از حداقلها استفاده میکند تا لحظهای را تصویر کند که ذرات غبار، حضور رفیعشان در همهجا، با باریکهی نوری فعال میشود و آنی دیگر خاموش میشود.
«بین» ساخته مینو ایرانپور، سفری انتزاعی و منظرهای بیگانه شده است که از تجربهی زیستهی هنرمند برآمده است. هنرمند میگوید که «بین» چیزی است که در بینابین رخ میدهد. تصویرهای انتزاعی دوربین دیجیتال مجال چندانی برای تفسیر باقی نمیگذارد و رنگ مایه سپیا فیلم هر ردی از منظرهای آشنا را که ممکن است به حدسی بینجامد، محو میکند. ایرانپور خواهان آن است که مخاطب در این سفر کوتاه همراه او بماند.
آناهیتا حکمت دو کار در برنامه غبار در حرکت دارد:نخست، «ارگ بم (قلعه)»، عواقب زلزله ۶.۶ ریشتری شهر بم را بازبینی میکند، بم در استان کرمان در جنوب ایران قرار دارد. این زلزله ارگ بم را تخریب کرد که بزرگترین سازه خشتی جهان بود و قدمتش به پانصد سال پیش از میلاد بازمیگشت. «رد» که یک سال پیشتر از ارگ بم ساخته شده است، سفری را به شَهْدا – روستایی در نزدیکی شهر یزد- به تصویر میکشد. شهدا از آخرین مکانهایی است که شاهد مواجهه دین زرتشت و دین اسلام بودهاست. دوربین حکمت اغلب مسیرهای تاریخی را در مینوردد و چون باد به مکانهایی سر میزند که غبار فراموشی بر آنها نشسته است حتی زمانی که کار از کار گذشته است.
ژاله نساری با کلاژ تصاویر یافته از اینترنت را در گسترهای به وسعت خاورمیانه با نخ تسبیحی شعری از حافظ به هم پیوند میزند، در «غبار کوی یار»، بازتاب دهشت و جذبهی توامان طوفان گرد و غبار در پرشهایی نمود مییابد که با شمارش معکوس ما را به تاریکی و از آنجا به خیابان می برد جایی که بی توجهی به تغییرات اقلیمی با حق تنفس هوای پاکیزه گره میخورد.
شاهد؟ فعال مجازی؟ یا یک هنرمند پرفورمنس؟ آریا فرجنژاد در قطعه ویدئویی خود به این موضوع پرداخته است: ویدئو پرفورمانسِ «هر آنچه سخت و استوار است…»، استعارهای تاریک است که خود را نیز به تمسخر میگیرد. تصویر مردی که با تلی از مواد خام روبرو میشود، بدون نورپردازی یا صحنهآرایی، سولهی صنعتی دستنخورده باقی میماند و هنرمند است که تنها نقش تئاتری موجود را، برعهده دارد. فریادهای بیوقفه، که در بخش اول فضای دراماتیکی را ایجاد میکنند، در فضای خالی بخش دوم، بیجان و پوچ مینماید. هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود، حتی یادمان کنش قهرمانانهی هنرمند.»
سه قطعه در غبار در حرکت وجود دارد که کارگرها را به تصویر میکشند؛ کارگرانی که در حال تخریب و ساخت منظره شهری تهراناند. شرایط شکننده و شرایط کاریشان در چند چشماندازِ قطعهقطعه شده بازتاب یافته است: از دوربینهای مستند گرفته تا صحنهای از فیلم «سگکشی»، فیلم تحسینشده بهرام بیضائی، صحنهای که تصویرگر تقلای گلرخ کمالی شخصیت اول فیلم، در جنگل بتنی روییده بر تهرانِ پس از جنگ است. هجوم کارگران، زمانی که اسکناسهای کارفرماهایشان توسط گلرخ به هوا پرتاب میشود، پیغامهای متناقضی را مخابره میکند: بیضائی کارگران را در حال دگرگون شدن از خادمانی مطیع به هوچیگرانی طمعکار، به تصویر میکشد که به داراییهای روسا حمله میکنند. منظرهی غروب آرش فشارکی به همان اندازه تلخ است که تکاندهنده: همگام با غروب خورشید، کارگرها در حال تخریب ویلاییاند که قرار است بهجای آن برجی ساخته شود که آن منظره را از بین میبرد. و در آخر، در«تخریبشدهها»، سامان خسروی، شب هنگام از خواب برمیخیزد تا نوبت شبانهی پروژهی تخریب را در همسایگی خود مشاهده کند، مینویسد: «زمانی که ساختمان روبروی استودیوی محل کارم در حال تخریب بود، شروع به فیلمبرداری از محو شدنِ تدریجی ساختمان کردم، اما در حین، کارگران ساختمانی و شرایط فلاکتبارشان توجهم را جلب کرد و تاکید دوربینم ناخودآگاه به سمت آنها چرخید.»
زمانی که برنامه رو به پایان است و چیزی تا لوپ شدن باقی نمانده، به قطعه پایانی میرسیم: نازگل امامی، یک منظرهی صوتی فراگیر را به رخ میکشد که پیرامون یک ویروس کامپیوتری با نام «تو یک احمق هستی :):):)» ساخته و نامگذاری شده است.
امیرعلی قاسمی- اردیبهشت ۱۳۹۷
فهرست آثار به ترتیب نمایش
مدت: پنجاه و هفت دقیقه و بیست و سه ثانیه
آرش خسرونژاد | سرطان | هفت دقیقه |۱۳۹۱
رنگها، در میانه تصویرهای درهمپیچیده، خود را میبازند. انگشت به انگشت، اشاره به اشاره، زیروزبر جهانهای در حال احتضار، امید است تا کسی روشنتر از مربعها صحبت کند. جهان بالاتر آکنده از سردرد است. جهان پایینتر، سراسر درد است. گاهی بدن مسحور نورها و صداهای خلسهای میشود که آلوده به رنج و درد است. بدون وزن و بدون سنگینی. بدون رنج و بدون حجم. خزندهای، با نویزی خاموش، استقامت را از بین میبرد، به غدهای بدخیم بدل میشود که به آهستگی میگزد. وقتیکه به انتها میرسد، هیچکس روشن صحبت نمیکند و کلمات، در میانه تصویرهای درهمپیچیده عفونی، خود را میبازند.
مینو ایرانپور | بین | دو دقیقه | ۱۳۸۸
بین به فارسی به معنای «in-between» است، ایده این قطعه از چند تجربه زیسته خود مینو ایرانپور گرفته شده است. بین یک صحنه غیر بصری را به تصویر میکشد که سعی دارند مرئی شوند. در جستوجو فضایی که تمایلی به کشف شدن ندارد، ایرانپور سعی دارد از فضاهای بینابینی مانند خوابوبیداری، گذشته و آینده، مرگ و زندگی بگذرد، نه سوگوار گذشته ازدسترفته است و نه در انتظار معجزه در راه. بین بهخودیخود بازنمایی کامل این فضاها است.
علی مومنی و رابین مندل | دود و هوای داغ | سه دقیقه | ۱۳۸۷
علی مومنی مینویسد «دود و هوای داغ پاسخ من به تهدیدات بیامان سالهای اخیر علیه ایران را توسط تعداد کثیری از کشورهای ثروتمندتر به حرکت درمیآورد. جملاتی که شامل «حمله ایران» است از گوگل نیوز برداشته شده و توسط سنتیسایزر متن به کلام خوانده میشود.سپس، صدا با میکروفونی بازیابی و تحلیل میشود و به علائم موزون ارکستر چهارتایی حلقههایی از دود ترجمه میشود که همزمان با پراکنده شدن این اخبار در دنیا، فضای اتاق را پر میکنند. این ماشین در همان حال که گِرای ترس را میدهد که بر فضا چیره میشود، تهدیدها را به صورت زنده از سراسر دنیا به حلقههای مشابه دود تبدیل میکند: تنش که بالا میگیرد، اتاق مهآلود میشود و عمق دید به تدریج مختلتر.
امیرعلی محبی نژاد | پایان جهان، نزدیک است | یک دقیقه و چهل و سه ثانیه | ۱۳۹۱
با ترکیب دیالوگی از فیلم برهنه به کارگردانی مایک لی، با تصویرهای قسمی موجودات ناشناخته سوسوزن، سعی کردم به شکلی استعاری خلائی را بازسازی کنم، خلائی که در آن همه هستندهها به خردی بارقه نورند. حیاتشان به ثانیهای تقلیل یافته و زیستنشان در لحظه «اکنون» محدود شده است. این بارقههای شناور (یا آنچه من موجودات زنده مینامم) مکرر به وجود میآیند و میمیرند – همانطور که در دیالوگ ذکر شده است – بدون هیچ گذشته یا آیندهای که برای دیگران اهمیتی داشته باشد.
آناهیتا حکمت | ارگ بم (قلعه) | شش دقیقه و ده ثانیه | ۱۳۸۳
این ویدئو یک سال پس از زلزله بزرگی گرفته شده است که شهر بم و ارگ بم، بزرگترین بنای خشتی جهان، را تخریب کرد.
آناهیتا حکمت | رد | هفت دقیقه و ده ثانیه | رنگی | صدا | ۱۳۸۲-۱۳۸۳
این ویدئو در شهدا، روستایی در نزدیکی یزد، ایران ضبط شده است.شهدا از آخرین مکانهایی است که شاهد مواجهه دین زرتشت و دین اسلام بودهاست.
ژاله نساری | غبار كوي یار | دو دقیقه و بیست و هفت ثانیه | ۱۳۹۷
باد آمد
خاك برخاست
و شاعر مست، هوشيار شد
كه خاك از سوي كوي يار میآمد
آرش فشارکی| کارگران با خورشید خداحافظی میکنند | سه دقیقه | ۱۳۹۲
پنج بعد از ظهور یک روز پاییزی است. کارگران در حال تخریب یک ساختماناند و ساختمان به هنگام غروب فرومیریزد. روز پایان مییابد.
بهرام بیضایی | سگکشی | یک قطعهی نهدقیقهای از فیلم | ۱۳۸۰
تاجری در اواخر دهه شصت تهران، ناصر مؤثر، پی میبرد که شریکش در حال پولشویی است و درحالیکه پلیس او را تعقیب میکند، از شهر فرار میکند. یک سال بعد، گلرخ کمالی از غیبت طولانی بازمیگردد و میفهمد همسرش رفته و او باید به تنهایی بدهکاریهای زیاد همسرش را رفع و رجوع کند. نهایتاً، با شریک قدیمی همسرش، جواد مقدم، ملاقات میکند و حقیقت پشت این غیبت را میفهمد.
سامان خسروی | تخریبشدهها | پنج دقیقه | ۱۳۹۶- ۱۳۹۵
ایده این کار زمانی به ذهنم رسید که ساختمان روبروی استودیوی محل کارم در حال تخریب بود. شروع به ثبت محو شدن تدریجی ساختمان کردم، اما در این هنگام، کارگران ساختمانی و شرایط فلاکتبارشان توجهم را جلب کرد و ناخودآگاه بر روی آنها تمرکز کردم.
آریا فرج نژاد | هر آنچه سخت و استوار است | دو دقیقه و دو ثانیه | ۱۳۹۵
ویدیو پرفورمنس هر آنچه سخت و استوار است استعارهی تلخی است که خود اثر را نیز به سخره میگیرد. تصویر مردی که با تلی از مواد خام مواجه میشود، صحنهآرایی یا نورپردازی نشده است، سوله صنعتی دستنخورده باقیمانده است. تنها نقش تئاتریکال را هنرمند بازی میکند.
فریادهای پیوستهای که در بخش اول، باری دراماتیک به همراه دارد، در بخش دوم، در فضای خالی بیجان و پوچ مینماید. هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود؛ حتی یادمان کنش قهرمانانهی هنرمند.
تسا کنپ | ناتهی | اینستالیشن ویدئویی | چهار دقیقه و پنجاه ثانیه | ۱۳۸۶
دو نور موضعی به تدریج در هم میآمیزند، مخروطهایی روشن در تاریکی. مِهِ مصنوعیِ ابرمانندی دمیده میشود و به آرامی در فضای تاریک خود را میپراکند و در میان پرتوهای نور شناور میشود. به صحنه شکلی نو میبخشد و بستر تداعیهای آزاد میشود، که یادآور منظره و پیکر انسان است. دو فیلمبردار به آرامی به کادر وارد شده و این جریان را با دوربینهایشان دنبال میکنند، به آرامی موقعیت و زاویهشان تغییر داده تا از قاب خارج شوند. درنهایت، حلقههای مه محو میشوند و چراغها به خاموشی میگرایند.
نازگل امامی | تو یک احمقی:):):) | چهار دقیقه و سی ثانیه | ۱۳۹۵
این سانداسکیپ ویروس مانند کاری از نازگل امامی است. رناته بودن سازنده این داده ترکیبی است و قطعه موسیقی «فریاد» را که ساخته سونائه است، نشان میدهد. «تو یک احمقی:):):)» یک ویروس کامپیوتری است